- زمان (پسرانه)
- جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان
معنی زمان - جستجوی لغت در جدول جو
- زمان
- زمان
- زمان
- روزگار، وقت، هنگام
- زمان
- وقت، هنگام، روزگار، عصر،
کنایه از اجل، مرگ،برای مثال تو را خود زمان هم به دست من است / به پیش روان من این روشن است (فردوسی۴ - ۲۵۰۴)
کلمۀ «زمان» در فارسی و عربی مشترک است و هر دو از آرامی ماخوذ است
زمان خواستن: وقت خواستن، مهلت خواستن
زمان دادن: وقت دادن، مهلت دادن
- زمان ((زَ))
- وقت، هنگام، دور، عهد، مدت، فصل، مهلت، گرینویچ مرجع مقایسه ای زمان مناطق مختلف کره زمین بر مبنای نصف النهار گرینویچ که در حمل و نقل بین المللی و پرواز هواپیماها به کار رود و 5/3 ساعت عقب تر از زمان در تهران اس
- زمان
- время
- زمان
- tempo
- زمان
- tiempo
- زمان
- temps
- زمان
- زمانٌ , وقتٌ
- زمان
- זמן , זְמַן
- زمان
- wakati
- زمان
- เวลา , เวลา
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عصر، دوران
روزگار
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)
روزگار، دهر
دهر، روزگار