لغزیدن ازچیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). در منتهی الارب و ناظم الاطباء این کلمه به تصحیف تزلجب آمده است. رجوع به تزلجب شود
لغزیدن ازچیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). در منتهی الارب و ناظم الاطباء این کلمه به تصحیف تزلجب آمده است. رجوع به تزلجب شود
پاسپر کردن راه فراخ را و گذشتن در آن. و منه فی رساله ام سلمه الی عثمان: لاتقف سبیلا کان رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم لحبها ای سلکها، تیغ زدن کسی را، نشان گذاشتن در چیزی، به درازا بریدن گوشت را، تابان گردیدن پشت اسب با اندک پستی. نسو شدن پشت اسب با اندک فرورفتگی، باز کردن گوشت را از استخوان. (منتهی الارب). گوشت از استخوان باز کردن. (زوزنی) ، برکندن پوست از چوب. (منتهی الارب). پوست از درخت باز کردن. (تاج المصادر) ، آرمیدن با زن، روشن و فراخ گردیدن راه، به زمین زدن کسی را. (منتهی الارب) ، به راه راست رفتن. (تاج المصادر) ، بشتاب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)
پاسپر کردن راه فراخ را و گذشتن در آن. و منه فی رساله ام سلمه الی عثمان: لاتقف سبیلا کان رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم لحبها ای سلکها، تیغ زدن کسی را، نشان گذاشتن در چیزی، به درازا بریدن گوشت را، تابان گردیدن پشت اسب با اندک پستی. نسو شدن پشت اسب با اندک فرورفتگی، باز کردن گوشت را از استخوان. (منتهی الارب). گوشت از استخوان باز کردن. (زوزنی) ، برکندن پوست از چوب. (منتهی الارب). پوست از درخت باز کردن. (تاج المصادر) ، آرمیدن با زن، روشن و فراخ گردیدن راه، به زمین زدن کسی را. (منتهی الارب) ، به راه راست رفتن. (تاج المصادر) ، بشتاب رفتن. (زوزنی) (منتهی الارب)
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری
زدن با تیغ، در نوریدن راه را ره سپردن، دراز دراز بریدن گوشت را، جدا کردن گوشت، روشن شدن راه، راه روشن راه فراخ -7 بر زمین نهادن، شتابان رفتن، به راه راست رفتن، نشان نهادن بر چیزی، گادن لاغری از پیری