به زبان اندلس عناب را گویند و آن میوه ای باشد شبیه به سنجد و بیشتر در دواها بکار برند. (برهان) (آنندراج). اسم مغربی عناب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). باید دانست که گولیس به سند کنزاللغه محمد بن عبدالخالق و به سند ابن بیطار این لغت را به هر دو راءآورده و برا در کتابی یافت نشد... در لکلرک ج 2 ص 213 زفیزف، ژوژوب فرانسه. (حاشیۀ برهان چ معین)
به زبان اندلس عناب را گویند و آن میوه ای باشد شبیه به سنجد و بیشتر در دواها بکار برند. (برهان) (آنندراج). اسم مغربی عناب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). باید دانست که گولیس به سند کنزاللغه محمد بن عبدالخالق و به سند ابن بیطار این لغت را به هر دو راءآورده و برا در کتابی یافت نشد... در لکلرک ج 2 ص 213 زفیزف، ژوژوب فرانسه. (حاشیۀ برهان چ معین)
آن آهن که بر درها زنند و حلقه در آن افکنند و قفل کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 363). بر وزن و معنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که برچهارچوب در نصب کنند. (برهان) (آنندراج). زوفرین. زوفلین. زولفین. زلفین. زورفین. زرفین. رزه که چفت بدان اندازند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مثل من بود بدین اندر مثل زفرین آهنین و در. عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 364). مردمان برخاستند اندر قصر یعقوبی و انگشت به زفرین اندرکرده بود... دیگر روز هم آنجا بنشست باز انگشت سخت کرده بود به زفرین. (تاریخ سیستان)
آن آهن که بر درها زنند و حلقه در آن افکنند و قفل کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 363). بر وزن و معنی زرفین است و آن حلقه ای باشد که برچهارچوب در نصب کنند. (برهان) (آنندراج). زوفرین. زوفلین. زولفین. زلفین. زورفین. زرفین. رزه که چفت بدان اندازند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مثل من بود بدین اندر مثل زفرین آهنین و در. عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 364). مردمان برخاستند اندر قصر یعقوبی و انگشت به زفرین اندرکرده بود... دیگر روز هم آنجا بنشست باز انگشت سخت کرده بود به زفرین. (تاریخ سیستان)
در میتولژی یونان نام باد مغرب است که بعداً معادل باد ملایم و مطبوع بکار رفته است. (از لاروس). در اساطیر یونان مظهر باد مغرب و پدر کسانتوس و بالیوس، اسبهای جاودانی اخیلس که اولی سخن گفتن میدانست و مرگ اخیلس را از پیش خبر داده بود. زفوروس. (دایره المعارف فارسی)
در میتولژی یونان نام باد مغرب است که بعداً معادل باد ملایم و مطبوع بکار رفته است. (از لاروس). در اساطیر یونان مظهر باد مغرب و پدر کسانتوس و بالیوس، اسبهای جاودانی اخیلس که اولی سخن گفتن میدانست و مرگ اخیلس را از پیش خبر داده بود. زفوروس. (دایره المعارف فارسی)