جدول جو
جدول جو

معنی زفیر - جستجوی لغت در جدول جو

زفیر
دم بر آوردن، بازدم
تصویری از زفیر
تصویر زفیر
فرهنگ لغت هوشیار
زفیر
خارج شدن هوا از ریه، دم برآوردن، خارج کردن نفس، بازدم
تصویری از زفیر
تصویر زفیر
فرهنگ فارسی عمید
زفیر
((زَ))
دم برآوردن
تصویری از زفیر
تصویر زفیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازفیر
تصویر ازفیر
برون دمیدن بروندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهیر
تصویر زهیر
(پسرانه)
نام یکی از شعرای عرب در دوران جاهلیت، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از یاران حسین (ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زریر
تصویر زریر
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلغان بزرگ آیین زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زایر
تصویر زایر
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
فرهنگ لغت هوشیار
ناله، برنیش هنگ کناک (اسهال خونی) خونروش دل پیچه صدا یا نفسی که بسبب آزردگی یا خستگی به صورت ناله از سینه بر آید ناله، اسهال پیچش دل پیچ ذوسنطاریا دیسانتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیر
تصویر زبیر
پتیاره (بلا)، نام کوهی است اشویی، گل سیاه گل بد بو از بر از حفظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیر
تصویر زمیر
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
برزک، تخم کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخیر
تصویر زخیر
بسیار آبی دریا، کشاب (مد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زویر
تصویر زویر
توفندگر، سرور مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریر
تصویر زریر
مرد تیز هوش و سبک روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زئیر
تصویر زئیر
شیر، غرش شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفیر
تصویر جفیر
ترکش چوبی یا چرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفیر
تصویر حفیر
گور کنده، حفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیر
تصویر خفیر
پناه دهنده، نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیر
تصویر سفیر
میانجی، سفراء جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیر
تصویر شفیر
کناره پلک چشم که مژه بر آن می روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
بانگ و فریاد، سوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زحیر
تصویر زحیر
صدا یا نفسی که از خستگی و آزردگی به صورت ناله از سینه بیرون می آید، ناله و زاری
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، رانش، شکم روش، شکم روه، تردّد، هیضه، بیرون روه
اسهال خونی، نوعی اسهال که با التهاب و زخم روده و لخته های خون در مدفوع همراه است، دیسانتری، ذوسنطاریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفیر
تصویر غفیر
موی نرم و ریز در گردن یا رخسار، کثیر، بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفیر
تصویر صفیر
صدای ممتدی که خالی از حروف هجا باشد و از میان دو لب یا از آلتی خارج شود، سوت،
در موسیقی نوعی ساز بادی
صفیر راک: در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
صفیر زدن: صدا زدن، سوت زدن، سوت کشیدن، برای مثال اسبی که صفیرش نزنی می نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است (منوچهری - ۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیر
تصویر سفیر
شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد، ایلچی، اصلاح کننده میان دو قوم، میانجی
سفیرکبیر: نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار های سفارت خانه را در آن کشور اداره می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زریر
تصویر زریر
اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، ورس، سپرک، اسفرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضفیر
تصویر ضفیر
هر دسته موی جداگانه بافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظفیر
تصویر ظفیر
دستیاب پیروزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفیر
تصویر عفیر
بریانی: بر ریگ تفسان، نان بی خورش، نا دهنده نادهشگر، خاک آلود
فرهنگ لغت هوشیار
همه همگی از مه تا که بش موی گردن، موی رخسار، پوشنده آمرزیدن گناه کسی را مغفرت غفران، بسیار فراوان. یا جم غفیر. گروه بسیار از وضیع و شریف و کوچک و بزرگ، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار
از کاپور پارسی شکوفه خرما، گژف گیاهی (قفرالیهود) از گیاهان سبد، کندو، نان بی خورش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفیر
تصویر نفیر
شیپور، بانگ بلند نای، فریاد، آواز ناله، خروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیر
تصویر خفیر
((خَ))
نگهبان، حامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زحیر
تصویر زحیر
((زَ))
ناله، زاری، پیچش شکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زایر
تصویر زایر
((یِ))
زیارت کننده، جمع زوّار
فرهنگ فارسی معین