جدول جو
جدول جو

معنی زفیان - جستجوی لغت در جدول جو

زفیان
(زَ فَ)
زن کوتاه بالا، کمان زودانداز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شترمادۀ شتاب رو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زفیان
(زَ فَ)
عطاء بن اسید السعدی، مکنی به ابومرقیال یکی از رجازۀ عرب. رجوع به معجم المطبوعات و المعرب جوالیقی شود
لغت نامه دهخدا
زفیان
(تَ)
زفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هفیان
تصویر هفیان
(دخترانه)
آرام گرفتن (نگارش کردی: ههیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیان
تصویر زیان
نقصان، مقابل سود، خسارت، ضرر
زندگی دادن، زیاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زفان
تصویر زفان
زبان، عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده می شود و به جویدن غذا و بلع آن کمک می کند و انسان به وسیلۀ آن حرف می زند، ، لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ فی یا)
بصیغۀ تثنیه. آواز زن و گام آن. (منتهی الارب). منه: اذا حسن من المراءه خفیانها حسن سائرها، وقتی از زنی آواز و صدای گام برداشتن او نیکو آمد سایر اعضای او نیکو می آید
لغت نامه دهخدا
(تَ مَخْ خُ)
زری. زرایه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زرایه و زری شود
لغت نامه دهخدا
(زِ رَ)
پاپ مسیحیان از سال 199- 217 م. و عید شانزدهم ژوئیه مربوط به او است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
ژنیان. نانخواه را گویند و آن تخمی است که بر روی خمیر نان پاشند. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نانخواه. (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) :
آبله زیب روی خوبان است
لذت نان نگر ز زنیان است.
شهاب الدین (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زاف زیفاً و زیفاناً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زیف شود. (ناظم الاطباء). تبختر در رفتار و در نهج البلاغه در وصف طاوس: ’و یمیس بزیفانه’، مراد از زیفان حرکت دم طاوس است به چپ و راست. (اقرب الموارد). رجوع به زیف شود
لغت نامه دهخدا
در حال زاییدن
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
خاک و گرد گردآمده ازباد در بنهای درختان، رشاشۀ باران و آنچه پرد از قطرات باران. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیان
تصویر زیان
نقصان، ضرر، خسارت و کمی آسیب، صدمه، گزند، آزار
فرهنگ لغت هوشیار
عضو طولانی و نسبتا طویل و متحرک که در حفره دهانی قرار دارد و در انتها به وسیله قسمتی بنام) بند زبان (بکف دهان و استخوان لامی چسبیده و نوک آن آزاد است و جهت اعمال بلع و مکالمه و تغییرات صدا بکار میرود و ضمنا عضو اصلی حس ذایقه است لسان. یا بن زبان قسمت انتهایی زبان که به کف دهان متصل میشود انتهای زبان. یا بند زبان مهار زبان. یا زبان کوچک شراع الحنک. یا زبان گاو نوعی پیکان تیر شکاری، گاو زبان. یا زبان زبان قسمت آزاد ابتدای زبان که متحرک است و میتواند از دهان خارج شود نوک زبان. یا زبان به چیزی باز کردن آنرا به زبان آوردن بدان تفوه کردن، یا زبان تر کردن سخن گفتن، لقمه در دهان گذاشتن، گفتار تقریر بیان. یا زبان بی سر سخن بیهوده. یا زبان حال وضع و حال شخص که از اندیشه و نیت و احوال درونی او حکایت میکند. یا زبان دل زبان حال. یا زبان گلها اروپاییان هر گلی را رمز و نشانه امری دانسته اند که آنرا زبان گلها نامیده اند. بدین طریق با فرستادن یک گل میتوان منظور خود را به طرف فهماند مثل گل سرخ نشانه عشق و گل بنفشه نشانه بی مهری است، هر یک از فلسهایی که در قاعده سنبله های گلهای تیره غلات وجود دارد. وشتگر پایکوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
تخمی است که آنرا بر روی نان پاشند نانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایان
تصویر زایان
در حال زاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
((زِ))
ژنیان. زینان. زینیان، تخمی است که آن را بر روی خمیر نان پاشند، نانخواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زفان
تصویر زفان
((زَ))
زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیان
تصویر زیان
خسارت، آسیب، کاستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیان
تصویر زیان
ضرر، خسارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیان
تصویر زیان
Detriment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیان
تصویر زیان
préjudice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زعفران
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زیان
تصویر زیان
danno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیان
تصویر زیان
schade
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیان
تصویر زیان
perjuicio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیان
تصویر زیان
Schaden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیان
تصویر زیان
prejuízo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیان
تصویر زیان
损害
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیان
تصویر زیان
szkoda
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیان
تصویر زیان
шкода
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیان
تصویر زیان
ущерб
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زیان
تصویر زیان
हानि
دیکشنری فارسی به هندی