جدول جو
جدول جو

معنی زغیده - جستجوی لغت در جدول جو

زغیده
(زَ دَ / دِ)
بمعنی افشرده و فشارده باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زییده
تصویر زییده
(دخترانه)
برگزیده کوچک، مصغر زبده، نام چندتن از زنان معروف عرب از جمله همسر هارو الرشید
فرهنگ نامهای ایرانی
(زُ دَ / دِ)
صاحب صحاح الفرس این صورت را ضبط کرده و بدان معنی خشم آلوده داده است، و ظاهراً مصحف آرغده یا ارغنده است
لغت نامه دهخدا
(زَ دِ)
نام مرغی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
مسکۀ بیرون گرفته از خیک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یِ دَ)
زائده. ابن عمرو ناعطی از قبیلۀ همدان کوفه و ناعطی چنانکه سمعانی گوید: منسوب به ناعط از بطون بنی همدان کوفه است. شیخ طوسی در کتاب رجال زایده بن عمرو را از اصحاب امام جعفر صادق (ع) شمرده است. (از اعیان الشیعه)
زائده. ابن موسی کندی کوفی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) است. (از اعیان الشیعه بنقل از رجال شیخ طوسی)
زائده. ابن نشیط کوفی از ابوخالد والبی نقل حدیث کند و فرزند وی عمران و نیز قطر بن خلیفه از وی روایت دارند. ابن حبان وی را در ثقات آورده است. (از تهذیب التهذیب)
زائده. ابن عبدالله بن مطربن شریک. پدر معن بن زایده است. (از تاریخ سیستان چ بهار ص 143). و رجوع به وفیات الاعیان ج 2 ص 159، معن بن زائده شود
لغت نامه دهخدا
(یِ دَ)
شهری است در نزدیکی شهر نت فونت واقع در کنار نهر ابره در راه سرقسطه به برشلونۀ اندلس. (از الحلل السندسیه ج 2 صص 196- 197)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
نوعی از آش که با شیر و آرد ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آرد و شیر و مسکه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
بانگ شتر که در جوف خود بگرداند. (منتهی الارب) (آنندراج) : زغردالبعیر، هدر مردداً هدیره فی حلقه. و منه زغرده النساء فی الفرح. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل و زغروته شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ دَ / دِ)
بمعنی ترشده و خیسیده. (انجمن آرا) (آنندراج) :
از آن دم که دیده رخت را ندیده
شده جمله گیتی ز اشکم زفیده.
روحی (از انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
زبده بنت الحارث، خواهر بشر حافی را زبیده نیز گویند. رجوع به آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی چ بیروت ص 321 شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
نام زن هارون الرشید که دختر جعفر بن منصور است. (منتهی الارب). زن هارون الرشید عباسی بوده است. (فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد). و زرکلی آرد: زبیده دختر جعفر بن منصور مکنی به ام جعفر همسر هارون الرشید و دخترعم او است. وی از زنان فاضل و مشهور است از خاندان هاشمی عباسی. نام زبیده، امه العزیز است اما بیشتر او را با همین لقب ’زبیده’ میشناسند. گویند، منصور (جد زبیده) با او در کودکیش بازی میکرد و او را میرقصانید و میگفت: ’یا زبیده، انت زبیده’ و از این روی بنام زبیده شهرت یافت. در مکه چشمۀ آبیست به نام زبیده، این آب را زبیده از دورترین نقطۀ وادی نعمان واقع در شرق مکه بدان چشمه آورده است و برای این منظور چند قنات در راه مکه بوجود آورده است و لذا این چشمه را بنام او ’عین زبیده’ خوانند. بسال 165 هجری قمری هارون، زبیده را بهمسری گرفت و چون وفات یافت و فرزندش محمد امین نیز بقتل رسید، زبیده از طرف یاران مأمون در فشار قرار گرفت و نامه ای متضمن شکایت و حکایت حال به مأمون نگاشت. مأمون را بر او مهر بجنبید و در دارالخلافه برای او کوشکی بساخت و غلامان و کنیزان فراوان در خدمت او بگماشت. زبیده را ثروتی سرشار بود، حریری در یکی از مقامات خود آرد: ’و لو حبتک شیرین بجمالها و زبیده بمالها’. ابن تغری بردی گوید: زبیده دیندارترین و اصیل ترین و زیباترین و عفیف ترین و نام دارترین زنان عصر خود است. ابن جبیر در ضمن سخنان خود درباره راه حج گوید: این همه ساختمانها، برکه ها، چاهها و منازلی که از بغداد تا مکه همه جا بچشم میخورد از آثار زبیده بنت جعفر است، او در همه دوران زندگی خود در پی این گونه خدمات بوده و بویژه در راه مکه خانه ها و آثار سودمند از خود بر جای گذارده که پس از وفات او تاکنون نیز همه زائران خانه خدا از آنها برخوردارند و اگر این اقدامات در این راه نمیشد و این آثار بوجود نمی آمد این راه متروک میگردید. زبیده بتاریخ 126 هجری قمری / 831 میلادی به بغداد درگذشت. (از اعلام زرکلی چ 2). و در الدر المنثور آمده: داستان به حج رفتن زبیده مشهور است و درباره مخارج فراوانی که برای ایجاد بناها و آثار خیریه صرف می کرد داستانها گویند که پاره ای از آنها را جز بر گزاف حمل نتوان کرد، از آن جمله این که گویند: زبیده آب دجله را به عرفات و از آنجا به مکه آورد و در دسترس مردم مکه قرار داد. این سخن گزافی بزرگ است، زیرا آبی که زبیده به مکه برد از دجله نیست. (از کتاب الدر المنثور فی طبقات رباب الخدور تألیف زینب بنت علی سوری ص 216). و مینورسکی آرد: روایتی که در کتاب نزهه القلوب آمده و بنای تبریز را به سال 175 هجری قمری / 791 میلادی بزبیده زن خلیفه هارون الرشید نسبت داده شاید از اینجا ناشی شده است که پس از مصادرۀ املاک امویان، ’ورثان’ از اعمال آذربایجان در کنار رود ارس، به زبیده رسید. (از تاریخ تبریز ترجمه عبدالعلی کارنگ ص 7) :
از سخا وصف زبیده خوانده ام
وز کفایت رای زبا دیده ام.
خاقانی.
وآن زبیده ست کز سعادت و بخت
بهر کعبه سر و زر افشاند.
خاقانی.
نه انجیر شد نام هر میوه ای
نه مثل زبیده ست هر بیوه ای.
نظامی.
رجوع به هارون شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
قناطر زبیده، پل هاییست چندطبقه که بدستور زبیده زوجه هارون و یا زنوبیاملکۀ تدمر ساخته شده. در الدر المنثور آمده: گویندزبیده چشمۀ ’عرعار’ را از کوههای لبنان به بیروت آورد، علت این اقدام او آن بود که در سفر حج خود که از راه بیروت به مکه میرفت، مردم بیروت را دچار کمی آب دید و دستور داد آب سرچشمۀ ’عرعار’ لبنان را تا بیروت ببرند، و در وادی ’مکلس’ پلهای چندطبقه ساختند، این قناطر تا هم اکنون بنام قناطر زبیده یا زبیدیه مشهور است. و بنظر میرسد که بانی این قناطر زنوبیا است ملکۀ معروف تدمر که زبیده نیز خوانده میشود، نه همسر هارون الرشید. (از الدر المنثور ص 216 و 217)
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
مصغر زبده است. (فرهنگ نظام). رجوع به زبید شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ دَ)
نام گیاهی است
لغت نامه دهخدا
(زِ دِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن است و 802 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبیده
تصویر زبیده
همیشه بهار از گیاهان، ویژه نامی در تازی همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغید
تصویر زغید
درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغده
تصویر زغده
پامچال از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث زاید، سر پستان زایدتان. یا زایده اعور روده کور. یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی. یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. یا زایده حمله یی زایده پستانی. یا زایده خاری زایده شوکی. یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است. یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری. یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد. آنکه طرف داخل است) زایده کاسه چشمی داخلی (و آنکه طرف خارج است) زایده کاسه چشمی خارجی (نام دارد. یا زایده کلیه غده فوق کلیوی. یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغیده
تصویر رغیده
فرنی از خوردنی ها، سر شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایده
تصویر زایده
((یِ دِ))
مؤنث زاید
فرهنگ فارسی معین