جدول جو
جدول جو

معنی زغلاش - جستجوی لغت در جدول جو

زغلاش
(زُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل ’ته تار’ فرانسه دانسته که بمعنی شکل و حالت اول اقسام قورباغه، غوک، وزغ و سمندر است (شکل بچّه قورباغه قبل از دگردیسی). و همچنین بمعنی درخت چتری شکل و اسم عامیانۀ بعضی از ماهیها و غیره است. رجوع به دزی ج 1 ص 595 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زغراش
تصویر زغراش
خرده ریزۀ پوست که پوستین دوزان جدا می کنند و دور می ریزند، خرده ریزۀ پوستین
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
ریزه های پوست باشد که پوستین دوزان بدور اندازند. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج). و آن را زغریماش نیز نوشته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). خرده ریزهای پوست که پوستین دوزان بدور اندازند. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء) ، تسمه های بریده شدۀ از پوست. (ناظم الاطباء). رجوع به زغریماش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زغراش
تصویر زغراش
خرده ریزه های پوست که پوستین دوزان بدور اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغراش
تصویر زغراش
((زَ))
خرده ریزهای پوست که پوستین دوزان به دور اندازند
فرهنگ فارسی معین