جدول جو
جدول جو

معنی زغزغ - جستجوی لغت در جدول جو

زغزغ
(زُ زُ)
احساس ناملایم در زخم و جراحت و جای سوختگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زغزغ
(زَ زَ)
مردم سبک و چست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تهمت کرده در حسب و نسب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ مَرْ رُ)
سستی سخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : زغزغ کلامه ، قالۀ ضعیفاً و لم یخلص معناه. یقال: لاتزغزغ الکلام و بین الحق. (اقرب الموارد) ، پنهان کردن چیزی، ارادۀ گشادن سرمشک کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد) ، افسوس کردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج). فسوس. سخریه. (ناظم الاطباء). فسوس کردن به کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
زغرف. (منتهی الارب) : بحر زغزف، دریای بسیارآب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زُ زُ غی یَ)
لغتی است مر بعض عجم را. یقال: کلمته بالزغزغیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). یک نوع طایفۀ وحشی و محاورۀ وحشیانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ غی یَ)
نوعی از طعام که از آرد و روغن ترتیب دهند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) عصیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زغزغه
تصویر زغزغه
سست سخنی پیچیده سخنی
فرهنگ لغت هوشیار
صدای آواز، صدای ریز، صدای نازک
فرهنگ گویش مازندرانی