جدول جو
جدول جو

معنی زغری - جستجوی لغت در جدول جو

زغری
(زَ / زُ ری یَ)
زغری الوادی، ثمر و فایدۀ آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نوعی از خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صغری
تصویر صغری
(دخترانه)
مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاری
تصویر زاری
گریه و ناله، تضرع، برای مثال شو تا قیامت آید زاری کن / کی رفته را به زاری بازآری (رودکی - ۵۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغری
تصویر اغری
دزد به زبان ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
بزرک، تخم کتان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زغره
تصویر زغره
کنارۀ آستر لباس، آستر باریکی که مانند حاشیه در کناره های لباس می دوزند، نوار باریکی که در داخل کلاه در گرداگرد آن می دوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سغری
تصویر سغری
پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، ساغری، کیمخت، چسته، زرغب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغری
تصویر طغری
طغرا، چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند، در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند
فرمان، حکم، ابروی خوب رویان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغری
تصویر صغری
صغرا، کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
مونث اصغر کوچک، زنک زن کوچک مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است. مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغری
تصویر طغری
دبیره چرغانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغری
تصویر مغری
چسبنده و لزوجت پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سغری
تصویر سغری
کفل اسب و دیگر چارپایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهری
تصویر زهری
مرز شیک (مقاربتی)
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی جامه ابریشمین ستبر که مردان از آن لباده عبا و سرداری میکردند و زنان از آن یل و نیم تنه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به زبر. بالایی علوی زبرین مقابل فرودی فروردین زیرین، محیط فلک سطح محدب فلک (التفهیم مقدمه قس)، خشونت ناهمواری مقابل نرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاری
تصویر زاری
ناله و فغان، نالیدن و عجز نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخری
تصویر زخری
مرد دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغره
تصویر زغره
کناره آستر لباس، نوار باریکی که در داخل کلاه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
برزک، تخم کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغلی
تصویر زغلی
کلاهبردار، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاری
تصویر زاری
خواری، زبونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آغری
تصویر آغری
((غَ))
نوعی جامه ابریشمین ضخیم که مردان از آن لباده، عبا و سرداری درست می کردند و زنان از آن نیم تنه و مانند آن، آغاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغری
تصویر صغری
((صُ را))
زن کوچک تر، هر چیز کوچک، قضیه اول در منطق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سغری
تصویر سغری
((سَ غَ))
پوست دباغی شده اسب یا خر، پوست کفل اسب یا خر، نوعی کفش که طلاب پوشند، ساغری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاری
تصویر زاری
گریه سوزناک، بانگ و فغان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهری
تصویر زهری
سمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زاری
تصویر زاری
Wailing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زاری
تصویر زاری
вопящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زاری
تصویر زاری
klagend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زاری
تصویر زاری
голосіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زاری
تصویر زاری
zawodzący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زاری
تصویر زاری
哭泣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زاری
تصویر زاری
lamentando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زاری
تصویر زاری
lamentoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی