جدول جو
جدول جو

معنی زغال - جستجوی لغت در جدول جو

زغال
چوب سوخته که پیش از آنکه بسوزد آن را خاموی کرده باشند
تصویری از زغال
تصویر زغال
فرهنگ لغت هوشیار
زغال
((زُ))
چوب سوخته که پیش از خاکستر شدن آن را خاموش کنند، ژکال
تصویری از زغال
تصویر زغال
فرهنگ فارسی معین
زغال
جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، اشبو، انگشت، شگال، آلاس، فحم، زگال
تصویری از زغال
تصویر زغال
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازغال
تصویر ازغال
آب ریختن آبگونه ریختن، دانه رسانیدن، خون جهیدن، شیردادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزغال
تصویر جزغال
((جِ))
دنبه برشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغال
تصویر بغال
اشتر بان استر بان جمع بغل استران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغال
تصویر دغال
جمع دغل، تباهی ها بیمگاه ها درختستان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذغال
تصویر ذغال
چوب سوخته آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غزال
تصویر غزال
(دخترانه)
آهوی کوهی، نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان درشت سیاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زوال
تصویر زوال
فروپاشی
فرهنگ واژه فارسی سره
کود کش، خاکروبه بر خاشه، اندک آنچه مورچه به دهان بردارد، چیز اندک شی قلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجال
تصویر زجال
کبوتر باز
فرهنگ لغت هوشیار
بگشتن، گشتن و دور شدن ازجایی، نیست شدن، از بین رفتن، بر طرف شدن، نیستی
فرهنگ لغت هوشیار
چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی نیم سوخته که قسمت اعظم ترکیبات آنهاتبدیل به کربن شده باشد فحم انگشت زگال. توضیح: این کلمه را بغلط) زغال (نویسند. یا زغال استخوان زغال نباتی. یا زغال چوبی زغال نباتی این زغال را از چوبهایی که در ترکیب آنها صمغ یا زرین تهیه به حداقل باشد (مانند چوب درخت تبریزی و شاه بلوط) تهیه کنند. یا زغال حیوانی زغالی که از نتیجه سوختن انساج و اندامهای حیوانی (ماننداستخوان و غضروف و غیره) حاصل شود این زغال را در تصفیه مواد رنگین بکار برند. یا زغال خالص زغال قند و آن از تکلیس قند به دست میاید. یا زغال دوده زغالی است بی شکل که از سوزانیدن تربانتین قطران نفت و لاستیک در هوای هوای کم به دست می آید. دوده پست برای نقاشی برنگ سیاه و دوده های مرغوب (مانند دوده استیلن) برای تهیه واکس و مرکب چاپ مصرف میشود، زغال مخصوصی است برای طراحی. نقاش پیش از اینکه تابلو را رنگ آمیزی کند با زغال طرح مخصوصی میریزد و سپس شروع به رنگ آمیزی میکند ولی نقاش ماهر با همان رنگ مخلوط شده مقصود خود را مجسم میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغفل
تصویر زغفل
تالا بروی از گیاهان مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغاک
تصویر زغاک
شاخه درخت انگور شاخه درخت انگور شاخه مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغاف
تصویر زغاف
دروغپرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغار
تصویر زغار
سختی و محنت
فرهنگ لغت هوشیار
نوشگوار، پالوده همگ (صاف)، سپیده (آلبومین) آب صاف و گوارا، کرمی که در میان برف پدید آید و در اندرون او آب صافی است و کرم را اندک حیات و حرکت مذبوحی است. آب شیرین و خوشگوار، آب شیرین و صاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغاد
تصویر زغاد
رود پر آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیال
تصویر زیال
جدا شدن از هم جدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیغال
تصویر زیغال
قدح پیاله بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغال
تصویر چغال
شغال
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداریست از تیره سگان که جزو راسته گوشتخواران است. این جانور به پرندگان اهلی حمله می کند و آفت آنها است. پوستش را جهت آستر لباس به کار می برند. اصل آن از آسیاست ولی در افریقا و جنوب اروپا نیز فراوانست. یا باج به شغال دادن، به شخصی پست رشوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیغال
تصویر زیغال
قدح، پیاله، قدح شراب خوری، برای مثال شکفت لاله، تو زیغال بشکفان که همی / به دور لاله به کف برنهاده به، زیغال (رودکی - ۵۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زغاک
تصویر زغاک
شاخۀ تاک، شاخۀ رز، شاخۀ درخت انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوال
تصویر زوال
نیست شدن، زدوده شدن، از بین رفتن، دور شدن، کنایه از مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به سوی مغرب، کنایه از هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو به انحطاط می گذارد
زوال پذیرفتن: نیست شدن، فانی شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شغال
تصویر شغال
پستانداری گوشت خوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه می کند، شگال، گال، تورک، توره، اهمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زگال
تصویر زگال
زغال، جسم سخت و سیاه رنگی که از سوختن بافت های گیاهی و حیوانی ایجاد می شود و حاوی مقدار زیادی کربن است، انگشت، اشبو، فحم، آلاس، شگال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغال
تصویر آغال
پسوند متصل به واژه به معنای آغالنده مثلاً بدآغال، مردآغال، تحریک، آغالش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغال
تصویر بغال
بغل ها، قاطرها، استرها، سترها، چمناها، جمع واژۀ بغل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غزال
تصویر غزال
مفرد واژۀ غزلان، در علم زیست شناسی نوعی آهو با پاهای باریک، موی کوتاه و چشمان درشت، کنایه از معشوقۀ زیبا، زن یا دختر زیبا، برای مثال غزالی مست شمشیری گرفته / به جای آهویی شیری گرفته (نظامی۲ - ۱۷۰)، شعر نظامی شکر افشان شده/ ورد غزالان غزل خوان شده (نظامی۱ - ۳۴)، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غزال
تصویر غزال
آهو بره ریسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغال
تصویر آغال
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور، آغل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغال
تصویر بغال
((بِ))
جمع بغل، استران
فرهنگ فارسی معین