غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود پای کلاغ، کلاغ پا، آطریلال، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
غازاَیاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود پایِ کَلاغ، کلاغ پا، آطریلال، اِطریلال، پاکَلاغی، رِجلُ الغُراب
گیاهی است بهاری و با سرکه خورند بغایت لذیذ است و آنرا به عربی رجل الغراب خوانند چه شباهتی به پای کلاغ دارد و بیخ آن قولنج را نافع است. (برهان) (آنندراج). آطریلال و رجل الغراب که مردم تهران قازیاغی گویند و یکی از سبزیهای صحرائی می باشد و از آن پلاوآش و بورانی ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). قازیاغی. آطریلال. اطریلال. رجل الغراب. (فرهنگ فارسی معین). در تداول قزاقی. رجوع به اطریلال شود
گیاهی است بهاری و با سرکه خورند بغایت لذیذ است و آنرا به عربی رجل الغراب خوانند چه شباهتی به پای کلاغ دارد و بیخ آن قولنج را نافع است. (برهان) (آنندراج). آطریلال و رجل الغراب که مردم تهران قازیاغی گویند و یکی از سبزیهای صحرائی می باشد و از آن پلاوآش و بورانی ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). قازیاغی. آطریلال. اطریلال. رجل الغراب. (فرهنگ فارسی معین). در تداول قزاقی. رجوع به اطریلال شود
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. واقع در 78هزارگزی شمال باختری مانه، سر راه شوسه بجنورد به حصارچه. ناحیه ای است کوهستانی. گرمسیر. دارای 667 تن سکنه میباشد. ترکمنی زبانند. از رودخانه و چشمه و قنات مشروب میشود. اهالی به کشاورزی، مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. واقع در 78هزارگزی شمال باختری مانه، سر راه شوسه بجنورد به حصارچه. ناحیه ای است کوهستانی. گرمسیر. دارای 667 تن سکنه میباشد. ترکمنی زبانند. از رودخانه و چشمه و قنات مشروب میشود. اهالی به کشاورزی، مالداری گذران میکنند. راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قراردادی است به منظور کشت اشجار بی میوه (از قبیل سپیدار، بید، پده، سرو، چنار) و یا نگهداری آنها که بین مالک زمین یا درختان با کارگر بسته می شود در مقابل حصۀ مشاع و اجرت دیگر (از قبیل اینکه شاخه های زائد و تراش متعلق به کارگر باشد). در پاره ای از ولایات آن را غارسی گویند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)
قراردادی است به منظور کشت اشجار بی میوه (از قبیل سپیدار، بید، پده، سرو، چنار) و یا نگهداری آنها که بین مالک زمین یا درختان با کارگر بسته می شود در مقابل حصۀ مشاع و اجرت دیگر (از قبیل اینکه شاخه های زائد و تراش متعلق به کارگر باشد). در پاره ای از ولایات آن را غارسی گویند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)
نان گاورسین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 436) (شرفنامۀ منیری). نان گاورس و ارزن باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نانی که از ارزن پزند. (فرهنگ فارسی معین). با زای نقطه دار هم هست که بر وزن ملازه (زغازه) باشد. (برهان) (آنندراج) : رفیقان من با زر و ناز و نعمت منم آرزومند یک تا زغاره. ابوشکور (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 437). بزن دست بر شکّر من تکک تک چنان چون زغاره پزد مهربانو. ؟ (از لغت فرس ایضاً). ، بمعنی گاورس و ارزن هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ژغاره. ژغاله. ارزن. گاورس. (فرهنگ فارسی معین) ، گلگونه و غازۀ زنان را نیز گویند. (برهان) سرخیی که زنان بر روی مالند. غازه. گلگونه. (فرهنگ فارسی معین)
نان گاورسین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 436) (شرفنامۀ منیری). نان گاورس و ارزن باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نانی که از ارزن پزند. (فرهنگ فارسی معین). با زای نقطه دار هم هست که بر وزن ملازه (زغازه) باشد. (برهان) (آنندراج) : رفیقان من با زر و ناز و نعمت منم آرزومند یک تا زغاره. ابوشکور (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 437). بزن دست بر شکّر من تکک تک چنان چون زغاره پزد مهربانو. ؟ (از لغت فرس ایضاً). ، بمعنی گاورس و ارزن هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ژغاره. ژغاله. ارزن. گاورس. (فرهنگ فارسی معین) ، گلگونه و غازۀ زنان را نیز گویند. (برهان) سرخیی که زنان بر روی مالند. غازه. گلگونه. (فرهنگ فارسی معین)
به اسپانیائی ’ماگارزا’... بابونۀ گاوی. اقحوان. و اهل اندلس آن را به این نام شناسند و این اسم لاتینی است و شجارونا به اندلس مغارجه است و اقحوان هم مقرجه است. (از دزی ج 2 ص 603)
به اسپانیائی ’ماگارزا’... بابونۀ گاوی. اقحوان. و اهل اندلس آن را به این نام شناسند و این اسم لاتینی است و شجارونا به اندلس مغارجه است و اقحوان هم مقرجه است. (از دزی ج 2 ص 603)