جدول جو
جدول جو

معنی زغ - جستجوی لغت در جدول جو

زغ
(زُغ غ)
گند بغل سیاهان یا عام است. (منتهی الارب) (آنندراج). گند بغل و گند بغل سیاهان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زغ
(زَ)
زاغ. کلاغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زغ
زاغ و کلاغ
تصویری از زغ
تصویر زغ
فرهنگ لغت هوشیار
زغ
تنگ، سخت، روز تنگ دستی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زغبیه
تصویر زغبیه
درخت ابریشم گل ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغف
تصویر زغف
ریزه هیزم، سر شاخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغزغه
تصویر زغزغه
سست سخنی پیچیده سخنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغره
تصویر زغره
کناره آستر لباس، نوار باریکی که در داخل کلاه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغراش
تصویر زغراش
خرده ریزه های پوست که پوستین دوزان بدور اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغده
تصویر زغده
پامچال از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغد
تصویر زغد
گنگ درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغفل
تصویر زغفل
تالا بروی از گیاهان مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغبره
تصویر زغبره
پرز داشتن کرک دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغبر
تصویر زغبر
پرز جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغبج
تصویر زغبج
بار زهدار برزه (زه زیتون گویش رودباری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغب
تصویر زغب
موی، پرخرد پرک، پرز کرک
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است سیاه و براق شبیه به زغال چوب، از بقایای درختانی می باشد که قرنهای متمادی و قدیم در اعماق زمین مانده اند تشکیل گردیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغال اخته
تصویر زغال اخته
میوه ایست ترش از زرشک نازه رنگش سیاه و خیلی لذیذ می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغبه
تصویر زغبه
موش درختی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغل
تصویر زغل
پارسی تازی گشته دغل نبهرگی، ترفند کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغفلیات
تصویر زغفلیات
تالا برویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغلنته
تصویر زغلنته
آلاله از گیاهان آلاله وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
جوجه کبوتر، بچه گوسپند یا شتر، کودک ناتوان، سبک چابک طفل کودک، سبک چابک جمع زغالیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغلی
تصویر زغلی
کلاهبردار، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغموم
تصویر زغموم
گنگ درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست از راسته شکاریان روزانه از دسته بازها که در حدود هفت گونه از آن شناخته شده و همه متعلق به نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا و افریقا هستند. زغن جزو بازهای متوسط القامه است و بسیار متهور و چابک و تند و حمله و قوی و خونخوار است دم وی دو شاخ است. او همه پستانداران کوچک مخصوصا جوندگان را شکار میکند موش گیر غلیواج پرآذران خاد جنگلاهی چنگلاهی جنگلاجی کور کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغنار
تصویر زغنار
روناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغند
تصویر زغند
آواز جانوران مانند سیاه گوش و یوز، آواز بلند صدای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغند زدن
تصویر زغند زدن
فریاد زدن، آواز مهیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغنگ
تصویر زغنگ
برجستن گلو فواق، یک لمحه یک چشم زدن: طرفه العین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغوم
تصویر زغوم
درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغید
تصویر زغید
درمانده در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیر
تصویر زغیر
برزک، تخم کتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغیم
تصویر زغیم
سهره فرنگی گلو بریده از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغال
تصویر زغال
چوب سوخته که پیش از آنکه بسوزد آن را خاموی کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار