- زعیق
- ترسو
معنی زعیق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با پشتکار
شلیل، ماهی لیز آفگانه (جنین سقط شده) نسا
کفیل و ضامن، بمعنی وکیل
ویز آوای کبت (زنبور عسل)، غار آوای کلاغ
تلخ آب، شور خوراک
مصغر ازرق زاغ کبود
کفیل، پذرفتار، رئیس، رهبر، پیشوا، بزرگ قوم
بانگ کردن کلاغ، بانگ زدن شبان به گوسفندان، صدای کلاغ
هموار و پست: زمین
جوی دور تک جوی گود
بانگ زاغ، بانگ شبان بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ: نعیق تو (غراب) بسیار و ما را عشیقی نباید بیک دوست چندین نعیقا. (منوچهری. د. چا. 5: 2)، بانگ زدن چوپان بگوسفندان
بانگ زدن، ترساندن، شور کردن، گزیدن کژدم شبروی ترسان
زه پیراهن، ریسمان لادگران (- بنایان)