- زعفره
- کرکمی کردن کرکم زدن به خوراک
معنی زعفره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث زافر افزوده بر آرش های زافر زیرک و دانا، پشت گردن، کمان، بنلاد (رکن بنا)، سپاه، داربست، تیر بی پر، گروزه گروه مردم، شتر فربه، خویشان و یاران
کرکمی نجوانی برنگ زعفران زعفرانی
بد سرشتی بد خویی
ار ار بانگ خر درون میان میانه
پلید گربز: زن گروه مردم پر گردن در خروس، موی میانسر در آدمی، یال شیر، سپید سرخ نشان