جدول جو
جدول جو

معنی زعزان - جستجوی لغت در جدول جو

زعزان
(زَ)
مانند زعزاع و زعزع. (از منتهی الارب) : ریح زعزان،باد سخت جنبانندۀ چیزها. (ناظم الاطباء). مانند ریح زعزع. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ نِ تَ)
شریک نمودن کسی را در مقاسمت، پس گرفتن هر یک بهرۀ خود را بعد تقسیم. (منتهی الارب) (آنندراج) : اعزن فلاناً اعزاناً، شریک نمود فلان را در نصیب و بهره و سپس هر کس بهرۀ خود رابرد. (ناظم الاطباء). شریک ساختن کسی را در بهره و آنگاه هر یک نصیب خود را گرفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
نام جد محمد بن نعمه بن محمود بن زعبان که شاعری است متأخر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
ازعیل. شادمان. (از اقرب الموارد). رجوع به ازعیل شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
سخت جنباننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زعزع: ریح زعزاع، باد سخت جنباننده اشیاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سیرشتاب که در آن جنبش بسیار باشد و باد سخت جنبانندۀ اشیاء. (آنندراج). زعزعان و زعازع مثله. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به زعزع و زعازع شود
لغت نامه دهخدا
(زَ وَ)
بلوک نیکویی است بین کوههای ارمنیه و آذربایجان و دیاربکر و موصل و مردم آنجا ارمنی و کردند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَزْ زا)
از قلاع ریمه است در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زعزعان
تصویر زعزعان
باد جا کن
فرهنگ لغت هوشیار