جدول جو
جدول جو

معنی زعبوب - جستجوی لغت در جدول جو

زعبوب
(زُ)
ناکس کوتاه بالا. ج، زعب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زعبوب
(زَ)
پستنک. غبیرا درخت پستنک. (از دزی ج 1 ص 591) ، ساکنان دمشق این نام را به میوۀ زعرور دهند، نوعی زعرور با میوۀ خرد. (دزی ایضاً)
لغت نامه دهخدا
زعبوب
ناکس کوته بالا
تصویری از زعبوب
تصویر زعبوب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ)
راه واضح و کوفته، مرد ضعیف مسخره، کوتاه بالای زشت هیئت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شادمان. (منتهی الارب). نشیط. (اقرب الموارد) ، مخنث. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گول. (منتهی الارب). احمق. (اقرب الموارد) ، اسپ درازهیکل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شب تاریک. (منتهی الارب). شب سخت و بد و یا شب تاریک سیاه. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، مورچه ای است سیاه، دانه ای است سیاه که خورده میشود و گویند آن بیخ تره ای است که مقشر کرده میخورند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نام لباسی از پشم و کرک که گریبان آن تا کمر باز است و آستین های گشادی دارد که مردم عادی مصر، خاصه در زمستان آن را بر تن کنند. (از دزی ج 1 ص 591)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
مرد زبون و جبون. (از اقرب الموارد). مرد بددل و ترسنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، درازبالای پرگوشت نازک اندام، و مذکر ومؤنث در آن یکی است یا مخصوص زنان است نه مردان. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از آنندراج). ج، رعابیب. (المنجد). ناعمه. (اقرب الموارد). رجوع به ناعمه و رعبوبه شود، ناقه رعبوب، شتر مادۀ بسیارسبک. (از اقرب الموارد) ، بن شکوفۀ خرما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
دشوار. سخت. ج، صعابیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دعبوب
تصویر دعبوب
کوشا، گول، شوخ، راه روشن، زن به مزد، مور بالدار
فرهنگ لغت هوشیار