جدول جو
جدول جو

معنی زعازع - جستجوی لغت در جدول جو

زعازع
(زُ زِ)
ریح زعازع، باد سخت جنبانندۀ اشیاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زعازع
(زَ زِ)
حوادث زمانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شدائد دهر. از زعزعه است. (از اقرب الموارد). زلازل دهر. شدائددهر. سختی های روزگار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
زعازع
(زَ زِ)
شهری است نزدیک عدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شهری به یمن نزدیک عدن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
زعازع
باد سخت
تصویری از زعازع
تصویر زعازع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
سخت جنباننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زعزع: ریح زعزاع، باد سخت جنباننده اشیاء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سیرشتاب که در آن جنبش بسیار باشد و باد سخت جنبانندۀ اشیاء. (آنندراج). زعزعان و زعازع مثله. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به زعزع و زعازع شود
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
سیر زعزع، سیرشتاب که اندر آن جنبش بسیار باشد. و ریح زعزع، باد سخت جنباننده. (یادداشت، بخط مرحوم دهخدا). ریح زعزاع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زعزع
تصویر زعزع
باد سخت
فرهنگ لغت هوشیار