- زریق
- مصغر ازرق زاغ کبود
معنی زریق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ به وسیلۀ سوزن توخالی، آمپول زدن
Injection
инъекция
Injektion
ін'єкція
zastrzyk
injeção
iniezione
inyección
injection
injectie
การฉีด
injeksi
تحقينٌ
इंजेक्शन
הזרקה
enjeksiyon
sindano
ইনজেকশন
تزریق
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند لهراسپ پادشاه کیانی و برادر گشتاسپ و از مبلغان بزرگ آیین زرتشتی
طلایی
درخشندگی وتابش برق که از ابر جهد
راه، روش
با پشتکار
شلیل، ماهی لیز آفگانه (جنین سقط شده) نسا
ترفندگر فریبکار مکار فریبنده ریا کار
ترسو