جدول جو
جدول جو

معنی زریران - جستجوی لغت در جدول جو

زریران
(زَ)
دهی است به بغداد، (منتهی الارب). قریه ای میان حله و بغداد در غربی ایوان کسری ̍ که فرات مغرب و دجله مشرق آن را آبیاری کند. رجوع به یادگار زریران شود. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مزدیسنا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دریگان
تصویر دریگان
یک سوم هر برج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
ترنیان، سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تریان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
از ماه های سریانی یا رومی، بین ایار و تموز، ماه ششم تقویم شمسی بعضی از کشورهای عربی، مطابق ماه ژوئن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریجان
تصویر دریجان
دریگان، یک سوم هر برج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیران
تصویر انیران
در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر نکاح، روز سی ام از هر ماه خورشیدی، برای مثال سفندارمذماه رفته تمام / به روزی که خوانی انیرانش نام ی در این روز زردشت پاکیزه دین / درآمد سوی حد ایران زمین (زراتشت بهرام - لغت نامه - انیران)
غیر ایرانی، غیر ایران
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن. سکنۀ آن 420 تن. آب آن از رود خانه جمعه بازار معروف به قلعه رودخان و محصول آن برنج، توتون سیگاری، کنف و ابریشم است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان نهبدان بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 395 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت و مالداری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
به یونانی خصی الکلب است. (فهرست مخزن الادویه) ، سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سخت شدن گوشت ناقه و پیوستگی الواح آن، و پر شدن گوشت و بهبود یافتن و فربه شدن آن. (قطر المحیط) ، بسیارشیر شدن ناقه. (منتهی الارب) ، شکستن چیزی، نرم کردن چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، انبوهی کردن قوم با یکدیگر. (از قطر المحیط). تنگ بر یکدیگرآوردن. انبوهی کردن بعضی بر بعضی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش شهرستان خرم آباد با 240 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ)
دو برادر بودند از فارسان و شجاعان عرب نام یکی بارک و دیگر بریک. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی است از دهستان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. سکنۀ آن 275 تن. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ)
برکنار. دور:
کسی را که بینی ز حق برکران
منه با وی ای خواجه حق در میان.
سعدی.
رجوع به کران شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان دشت سر، بخش مرکزی شهرستان آمل. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از نهر گرمرود و محصول آن لبنیات است. در تابستان تعدادی از سکنه به ییلاقات چلاو میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(زُ وَ)
دهی از دهستان سرشیو است که در بخش مریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان جوانرود است که در بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَخْ خُ)
زری. زرایه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به زرایه و زری شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
به لغت سریانی خرقه را گویند و به عربی بقله المبارکه و بقله الحمقا خوانند. (برهان) (آنندراج). بقلۀمبارکه. (تحفۀ حکیم مؤمن). مأخوذ از سریانی. خرفه. (ناظم الاطباء). و رجوع به لکلرک ج 2 ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
طمعکار. حریص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ گَ)
دهی از دهستان انگوران است که در بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع است و 202 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ)
قریه ای است یک فرسنگی بیشتر جنوبی شهر داراب. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
جمع واژۀ زایر به فارسی:
عطای تو بر زایران شیفته است
سخای تو بر شاعران مفتتن.
فرخی.
مالی بزایران و شاعران بخشید. (تاریخ بیهقی ص 422)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
ماه نهم از سال سریانی بین ایار و تموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریدان
تصویر جریدان
دو روز، دو ماه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته دریگان دریگان سه بهر سه بخش آسایی است (آسا قانون) در ستاره شناسی که در آن چهره ها و پیکرهای آسمانی را به سه گروه بخش می کنند قانونی است در هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را بسه طبقه تقسیم کنند، سه یک برجها نزد هندوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیران
تصویر انیران
خارجی، غیر ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
طبق پهن چوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریگان
تصویر دریگان
صور و اشکال فلکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکران
تصویر برکران
دور، برکنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریرا
تصویر زریرا
خرفه بقله المبارکه بقله المحقا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیران
تصویر انیران
غیر ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انیران
تصویر انیران
نام فرشته ای در دین زردشتی، نام روز سی ام از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حزیران
تصویر حزیران
((حَ))
ماه نهم از سال سریانی، بین ایار و تموز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
طبق
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی