شغل و عمل زرگر صیاغت. یا جنگ زرگری جنگ ظاهری نزاع صوری (برای فریفتن دیگران)، یا زبان زرگری زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دارند تا چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهمند درین زبان عادت برین است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرفی دیگر (مخصوصا) ز کنند
شغل و عمل زرگر صیاغت. یا جنگ زرگری جنگ ظاهری نزاع صوری (برای فریفتن دیگران)، یا زبان زرگری زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دارند تا چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهمند درین زبان عادت برین است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرفی دیگر (مخصوصا) ز کنند
قصبه ای است بجنوب ارناودستان مرکز لوائی، در 100 هزارگزی شمال غربی یانیه و در 80 هزارگزی جنوب برات و در 50 هزارگزی جنوب شرقی آی سراندوس، در دامنۀ شرقی کوه سپوت، و آن ناحیتی سنگستانی است در نیم ساعتی نهر درین که از شعبات رود ویوسه است و آب و هوائی لطیف دارد. دارای 1415 خانه و 336 دکان و 9 کاروانسرا و چند مسجد جامع و دو تکیه و یک مدرسه و یک رشدیه و تپه دلنلی، علی پاشادر آنجا قلعۀ محکم ساخته است و 8100 تن سکنه دارد و معظم مردم آن مسلمانند و بقیه مسیحی باشند و از نژاد ارناود هستند و مردم آنجا بعلم و دانش رغبت دارندو قضاتی چند از آنجا و ارلیب هوه که قریۀ بزرگی در مقابل ارگری است، برخاسته اند. (قاموس الاعلام ترکی)
قصبه ای است بجنوب ارناودستان مرکز لوائی، در 100 هزارگزی شمال غربی یانیه و در 80 هزارگزی جنوب برات و در 50 هزارگزی جنوب شرقی آی سراندوس، در دامنۀ شرقی کوه سپوت، و آن ناحیتی سنگستانی است در نیم ساعتی نهر درین که از شعبات رود ویوسه است و آب و هوائی لطیف دارد. دارای 1415 خانه و 336 دکان و 9 کاروانسرا و چند مسجد جامع و دو تکیه و یک مدرسه و یک رشدیه و تپه دلنلی، علی پاشادر آنجا قلعۀ محکم ساخته است و 8100 تن سکنه دارد و معظم مردم آن مسلمانند و بقیه مسیحی باشند و از نژاد ارناود هستند و مردم آنجا بعلم و دانش رغبت دارندو قضاتی چند از آنجا و ارلیب هوه که قریۀ بزرگی در مقابل ارگری است، برخاسته اند. (قاموس الاعلام ترکی)
منسوب به زریر. مانند زریر زرد: سپهبد به ملاح گفت این بخوان چو برخواند گشتش زریری رخان. اسدی (گرشاسبنامه). همی بود تا گشت خور زردفام ز مهر سپهبد برآمد به بام... شد از بام لاله، زریری شده دونوش از دم سرد خیری شده... چو دایه رخ ماه بی رنگ دید بپرسید کت نوچه انده رسید. (گرشاسبنامۀ اسدی چ یغمائی ص 221). رجوع به زریر شود
منسوب به زریر. مانند زریر زرد: سپهبد به ملاح گفت این بخوان چو برخواند گشتش زریری رخان. اسدی (گرشاسبنامه). همی بود تا گشت خور زردفام ز مهر سپهبد برآمد به بام... شد از بام لاله، زریری شده دونوش از دم سرد خیری شده... چو دایه رخ ماه بی رنگ دید بپرسید کت نوچه انده رسید. (گرشاسبنامۀ اسدی چ یغمائی ص 221). رجوع به زریر شود
دهی است از دهستان گدارچیتی بخش هندیجان شهرستان خرمشهر واقع در38 هزارگزی شمال خاوری هندیجان و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بهبهان به دشت. هوای آن گرم و دارای 562تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زهره تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه آن در تابستان اتومبیلرو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند و این آبادی در دو محل بفاصله دو هزارگزی واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان گدارچیتی بخش هندیجان شهرستان خرمشهر واقع در38 هزارگزی شمال خاوری هندیجان و 3 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو بهبهان به دشت. هوای آن گرم و دارای 562تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه زهره تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه آن در تابستان اتومبیلرو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند و این آبادی در دو محل بفاصله دو هزارگزی واقع شده اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)