جدول جو
جدول جو

معنی زرگری - جستجوی لغت در جدول جو

زرگری
شغل و عمل زرگر صیاغت. یا جنگ زرگری جنگ ظاهری نزاع صوری (برای فریفتن دیگران)، یا زبان زرگری زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دارند تا چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهمند درین زبان عادت برین است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرفی دیگر (مخصوصا) ز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
زرگری
شغل و عمل زرگر
تصویری از زرگری
تصویر زرگری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرپری
تصویر زرپری
(دخترانه)
آنکه چون زر و پری درخشنده و زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زریری
تصویر زریری
به رنگ زریر، زرد رنگ، برای مثال کمانی گشته قد من ز سروی / زریری گشته چهر ارغوانی (مسعودسعد - ۵۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
طلافروش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
بمعنی زر ساز، کسی که بازر کار می کند، صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
((زَ گَ))
سازنده زیورآلات طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرگر
تصویر زرگر
کسی که پیشه اش ساختن زینت آلات و چیزهای دیگر از زر است، طلاساز
فرهنگ فارسی عمید
चमकदार
دیکشنری فارسی به هندی
شوخ و چمکدار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زبان زرگری
تصویر زبان زرگری
آرگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبان زرگری
تصویر زبان زرگری
زبان ساختگی و قراردادی که زرگرها و بعضی دیگر از مردم با آن تکلم می کنند و قاعده اش این است که به هر هجای کلمه یک (ز) اضافه می کنند مثلاً کتاب را (ک ز تاب ز ا ب) می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنگ زرگری
تصویر جنگ زرگری
کنایه از جنگ دروغی و ساختگی میان دو تن برای فریب دادن دیگران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گازرگری
تصویر گازرگری
شغل گازری داشتن رخت شویی: وی (مقنع)، . . در اول گازر گری کردی
فرهنگ لغت هوشیار