جدول جو
جدول جو

معنی زرنجی - جستجوی لغت در جدول جو

زرنجی
(زَ رَ)
منسوب است به زرنج که ناحیۀای است در سیستان. (از الانساب سمعانی). رجوع به زرنج و زرنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برنجی
تصویر برنجی
تهیه شده از غله برنج مثلاً شیرینی برنجی
تهیه شده از آلیاژ برنج مثلاً ظرف برنجی
فرهنگ فارسی عمید
(زَ رَ)
دهی از دهستان کاغذکنان است که در بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد و در پنجهزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه واقع است و 134 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
منسوب است به زرند که شهرکی است در نواحی اصفهان. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
قسمی خربزه با پوست سبز، که پوست آن بنازکی پوست پیاز است. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
چابکی. چالاکی در کار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، زیرکی. کاردانی. (یادداشت ایضاً) ، حیله. گربزی. (یادداشت ایضاً). رجوع به زرنگ شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
برهان الدین... از دانشمندان قرن ششم هجری است. او راست تعلیم المتعلم لتعلم طریق العلم. رجوع به معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
منسوب به زرنوج. رجوع به مادۀ قبل و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه. در 66کیلومتری جنوب خاوری مراغه 13/5کیلومتری شمال خاوری راه شاهین دژ به میاندواب. منطقه کوهستانی معتدل. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / تُ رُ)
نشکنج و فشردگی با نوک انگشتان موضعی از بدن را. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 310 ب). نشگون. وشگون. نیشگون.
- ترنجی کردن، نشگون گرفتن:
رفیق سگ صفت در بزم دلدار
ترنجی میکند پنهان که برخیز.
ابوالمعانی (از شعوری ایضاً).
، اثری که از آن (ترنجی) باقی ماند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ رُ)
به رنگ ترنج. (ناظم الاطباء). به رنگ و هیأت ترنج.
- ترنجی نمای، مانند ترنج. ترنجی. بگونه و شکل ترنج:
ز پیروزه جامی ترنجی نمای
که یک نیمه نارنج را بود جای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
منسوب به برنج (گیاه). رجوع به برنج شود.
- نان برنجی، شیرینی که از آرد برنج و قند و روغن ساخته شود
منسوب به برنج (فلز). ساخته شده از برنج. رجوع به برنج شود.
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
دهی از دهستان مرحمت آباداست که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
ذكاءً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
Shrewdness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
astuce
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
astucia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
проницательность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
Klugheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
проникливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
przenikliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
精明
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
astúcia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
astuzia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
sluwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
चतुराई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
বুদ্ধিমত্তা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
عقلمندی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
ความเฉียบแหลม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
werevu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
kurnazlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
영리함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
פִּקְחוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
kecerdikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زرنگی
تصویر زرنگی
賢明さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی