جدول جو
جدول جو

معنی زرنجری - جستجوی لغت در جدول جو

زرنجری
(زَ رَ جَ)
منسوب به زرنجر که از قرای بخارا است. (از الانساب سمعانی) (از معجم البلدان). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
سزاوار زنجیر شدن، خطرناک، کنایه از کسی که در بند و زنجیر باشد، زندانی، کنایه از دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
بیماری، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
(زَ رَ)
منسوب است به زرنج که ناحیۀای است در سیستان. (از الانساب سمعانی). رجوع به زرنج و زرنگ شود
لغت نامه دهخدا
(بَلَ جُ)
منسوب به بلنجر، که نام جد ابوجعفر احمد بن عبید است. (از اللباب فی تهذیب الانساب) ، برافراشته (بنا و مانند آن). (فرهنگ فارسی معین) :
کجات آن بناهای کرده بلند
که بودت یکایک پناه از گزند.
فردوسی.
، راست کرده (قد و قامت) ، بزرگ کرده. نواخته. تربیت کرده، درازکرده، برخیزانده، بیدارکرده، در تداول عامیانه، آماده کرده برای مباشرت، در تداول عامیانه، دزدیده. (فرهنگ فارسی معین). ربوده شده. و رجوع به بلند کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرزوری
تصویر زرزوری
ساری سار رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرقوری
تصویر زرقوری
لاتینی تازی گشته پا کلاغی از گیاهان پای کلاغ پا کلاغی رجل الغراب
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کلنجر. از مردم کلنجر اهل کلنجر، نوعی انگور سیاه و شیرین که در هرات بعمل میاید (و شاید اصل آن از کلنجر بود) : و از آن (انگور هرات) دو نوع است که در هیچ ناحیت ربع مسکون یافته نشود: یکی پرنیان و دوم کلنجری تنک پوست خرد تکس بسیار آب گویی که در او اجزاء ارضی نیست از کلنجری خوشه ای پنج من و هر دانه ای پنج در مسنگ بیاید سیاه چون قیر و شیرین چون شکر و ازش بسیار بتوان خورد بسبب مائیتی که دروست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجبری
تصویر رنجبری
عمل و شغل رنجبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
منسوب به زنجیر، لایق زنجیر و قید: دیوانه زنجیری، دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنجیری
تصویر زنجیری
((زَ))
دیوانه، خطرناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زرزوری
تصویر زرزوری
((زُ زُ))
منسوب به زورزور، مرغی شبیه به گنجشک، مجازاً ضعیف، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنگری
تصویر برنگری
مشاهده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
معاناةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
Languishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
langueur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
halsizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
쇠약
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
ضعف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
uchovu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
ความอ่อนแอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
দুর্বলতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
חולשה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
衰弱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
decaimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
kelemahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
दुर्बलता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
verzwakking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
languore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
languidez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
osłabienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
знемога
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
Erschöpfung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
изнеможение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنجوری
تصویر رنجوری
衰弱
دیکشنری فارسی به چینی