جدول جو
جدول جو

معنی زرموج - جستجوی لغت در جدول جو

زرموج
(زُ)
پاپوش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شاید معرب سرموزۀ فارسی است. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به مادۀ بعد و سرموزه شود
لغت نامه دهخدا
زرموج
پاپوش
تصویری از زرموج
تصویر زرموج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ)
ناحیتی است از بلوکات دشتستان. طول آن 18هزارگز. مرکز آن خرموج و دارای چهارصد خانوار است. (یادداشت بخط مؤلف). برای اطلاع بیشتر به خورموج رجوع شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
ج، زرامط. کرم زمین. (از دزی ج 1 ص 589)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نوعی از موزه. چارق. پاتاوه. گتر. (دزی ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
(هَُ)
دهی است از دهستان و بخش کردیان شهرستان جهرم واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری قطب آباد و کنار راه مالرو عمومی دهستان. دامنه ای است گرمسیر و دارای 180 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غلات، برنج، خرما و مرکبات است. شغل اهالی زراعت و باغداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرموج
تصویر جرموج
ثعلب
فرهنگ لغت هوشیار
از اجزا پوسته ی شالی که خوراک دام است
فرهنگ گویش مازندرانی