جدول جو
جدول جو

معنی زرقان - جستجوی لغت در جدول جو

زرقان
(زَ)
یکی از بخش های چهارگانه شهرستان شیراز است که در شمال خاوری این شهرستان قرار دارد. شمال آن به شهرستان آباده، جنوب آن ببخش سروستان، باختر آن به بخش اردکان، خاور آن به بخش نی ریز وشهرستان فسا محدود است. این بخش از هشت دهستان بنامهای: حومه مرودشت، کربال، خضرک، کمین مشهد مرغاب، سرپنیران و توابع ارسنجان تشکیل یافته و مرکز آن زرقان و مجموع قرای آن 233 است و جمعاً 79000 تن سکنه دارد و شوسۀ شیراز به اصفهان از وسط آن می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به مادۀ بعد شود
دهستان حومه بخش زرقان شهرستان شیراز است. این دهستان از نه آبادی تشکیل یافته و در حدود 8700 تن سکنه دارد و قرای مهم آن عبارتند از: لپوئی، مرگلو، دودج زرقان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
زرقان
پارسی تازی گشته زرکان روستایی در شش فرسنگی شیراز
تصویری از زرقان
تصویر زرقان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرقان
تصویر فرقان
(پسرانه)
جداکننده حق و باطل، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
(دخترانه)
مانند زر، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زروان
تصویر زروان
(پسرانه)
نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زربان
تصویر زربان
پیر کهنسال، پیر فرتوت
فرهنگ فارسی عمید
(زُ)
محمد بن عبدالباقی بن یوسف بن احمد بن علوان الزرقانی المصری الازهری المالکی (1055- 1122 هجری قمری). خاتمۀ محدثین به مصر است. او راست: تلخیص المقاصد الحسنه، شرح البیقونیه، شرح المواهب اللدنیّه، شرح موطاً الامام مالک وصول الامانی. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 912). رجوع به معجم المطبوعات شود
عبدالباقی ابن یوسف ابن احمد الزرقانی (1020- 1099 هجری قمری). فقیه مالکی است. او راست: شرح مختصر سیدی خلیل و شرح العزیه. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 474). رجوع به معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرقان
تصویر حرقان
رانسودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرقاء
تصویر زرقاء
مونث ازرق کبود، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی سریانی گشته و به تازی رفته زرگون سرنجی به رنگ سرنج رنگی است که نقاشان و جدول کشان بکار برند سرنج سلیقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرمان
تصویر زرمان
پیری، کهنسالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبرقان
تصویر زبرقان
ماه شب چهارده، کم ریش
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده از گیاهان برناک (برناک حنا) نوشته است که این واژه در زبان مغرب الاقصی گونه ای بادام کوهی است کرکم (زعفران) برناک بستن برناک نهادن ریش آغشتن، کرکم زدن کرکمظلایی (کرکم زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
الزركاني
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
Foxy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
rusé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
лукавый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
listig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
chytry
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
狡猾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
astuto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
चालाक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
licik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
چالاک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
চালাক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
เจ้าเล่ห์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
mjanja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
sluw
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
狡猾な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
ערמומי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زرقانی
تصویر زرقانی
교활한
دیکشنری فارسی به کره ای