زرافشان، ویژگی آنچه با طلا اندود شده مثلاً کاغذ زرافشان، بافته شده با تارهای زر، زربافت، دارای نقش هایی از طلا، آنکه سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده، زرافشانی و نثار کردن سیم و زر
زرافشان، ویژگی آنچه با طلا اندود شده مثلاً کاغذ زرافشان، بافته شده با تارهای زر، زربافت، دارای نقش هایی از طلا، آنکه سیم و زر نثار می کند، زرافشاننده، زرافشانی و نثار کردن سیم و زر
صفت حالیه. در حال شکرفشانی. در حالت شکرافشانی. در حال خواندن شعر یا آواز شیرین و خوش. در حال گفتن سخن شیرین: ره پیش گرفت بیت خوانان می شد همه ره شکرفشانان. نظامی. و رجوع به شکرفشان شود
صفت حالیه. در حال شکرفشانی. در حالت شکرافشانی. در حال خواندن شعر یا آواز شیرین و خوش. در حال گفتن سخن شیرین: ره پیش گرفت بیت خوانان می شد همه ره شکرفشانان. نظامی. و رجوع به شکرفشان شود
در حال فشاندن: رخ باغ بد ز ابر شسته به نم فشانان ز گل شاخ بر سر درم. اسدی. - آستین فشانان، بی اعتنا: شکرفروش مصری حال مگس چه داند؟ این دست شوق بر سر وآن آستین فشانان. سعدی. رجوع به ترکیب های کلمه آستین شود
در حال فشاندن: رخ باغ بد ز ابر شسته به نم فشانان ز گل شاخ بر سر درم. اسدی. - آستین فشانان، بی اعتنا: شکرفروش مصری حال مگس چه داند؟ این دست شوق بر سر وآن آستین فشانان. سعدی. رجوع به ترکیب های کلمه آستین شود