جدول جو
جدول جو

معنی زرساز - جستجوی لغت در جدول جو

زرساز
(دَ دَ / دِ)
ترجمه صیاغ... است. (آنندراج) (بهارعجم). زرگر. (ناظم الاطباء) :
از آن زر می برد استاد زرساز
که با کفشیر پیوندد بهم باز.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرناز
تصویر زرناز
(دخترانه)
مرکب از زر (طلا) + ناز (کرمه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورساز
تصویر ورساز
جوان ظریف و آراسته، زیبا، رعنا
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
چوبکی که بر کاسۀ سازها استوار کنند و تارها بر زبر آن پیچند. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زرمانند، ریزه و پارۀ زر، گلابتون و رشتۀ زر و تار زر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام ولایتی است در ماوراءالنهر. (آنندراج). نام جایی و مقامی و ولایتی است. (برهان) :
تو کشیدی به جانب ورساز
لشکر انبه و سپاه گران.
عبدالواسع جبلی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مردمی ظریف و آراسته. (برهان). مردم ظریف و زیبا و مقطع و آراسته و زیرک و هوشیار. (ناظم الاطباء) ، صاحب و خداوند ساز، چه ور به معنی صاحب و خداوند آمده است. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زرمانند، بوته، زر گداخته، ریزۀ زر. (ناظم الاطباء). بهمه معانی رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 28 شود
لغت نامه دهخدا
شخص ظریف و آراسته: فربه کردی تو کون ایا ورسازه چون دنبه گوسفند در شبغازه. (عماد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورساز
تصویر ورساز
جوان زیبا و آراسته، زیرک، هوشیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برساز
تصویر برساز
جاعل
فرهنگ واژه فارسی سره