این گیاه را به نامهای جلبهنگ، جبلهنگ و جبرآهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آن را همان ’سمسم بری’ می داند که به فارسی ’اسپرک سفید’ گویند و نیز تربد زرد نامیده میشود و نام جلبهنگ وزردخار در کتب مختلف به گیاهان دیگر هم داده شده است. در بعضی کتب آن را مرادف با جوزالقی و برخی هم آن را مرادف با کنگر دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین)
این گیاه را به نامهای جلبهنگ، جبلهنگ و جبرآهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آن را همان ’سمسم بری’ می داند که به فارسی ’اسپرک سفید’ گویند و نیز تربد زرد نامیده میشود و نام جلبهنگ وزردخار در کتب مختلف به گیاهان دیگر هم داده شده است. در بعضی کتب آن را مرادف با جوزالقی و برخی هم آن را مرادف با کنگر دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین)
مالدار. (آنندراج). توانگر. دولتمند. مالدار. پولدار. (ناظم الاطباء). دارندۀ زر. که زر دارد. غنی. با ثروت و نعمت: از غایت سخاوت زردار او تهی دست وز مایۀ قناعت درویش او توانگر. شرف الدین شفروه. موسم نوروز، زر در دست زرداران خوش است ما که مستانیم ساغر دستگردان می کشیم. فاضل کاشی (از آنندراج)
مالدار. (آنندراج). توانگر. دولتمند. مالدار. پولدار. (ناظم الاطباء). دارندۀ زر. که زر دارد. غنی. با ثروت و نعمت: از غایت سخاوت زردار او تهی دست وز مایۀ قناعت درویش او توانگر. شرف الدین شفروه. موسم نوروز، زر در دست زرداران خوش است ما که مستانیم ساغر دستگردان می کشیم. فاضل کاشی (از آنندراج)
این گیاه را بنامهای جلبهنگ جبلهنگ و جبر آهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آنرا همان) سمسم بری (میداند که بفارسی اسپرک سفید (اسپرگ) گویند و نیز تربد زرد (تربد) نامیده میشود. توضیح: نام جلبهنگ و زرد خار در کتب مختلف بگیاهان دیگر هم داده شده. در بعض کتب آنرا مرادف با جوزالقی و برخی هم آنرا مرادف با کنگر دانسته اند
این گیاه را بنامهای جلبهنگ جبلهنگ و جبر آهنگ نیز یاد کرده اند. ابن بیطار آنرا همان) سمسم بری (میداند که بفارسی اسپرک سفید (اسپرگ) گویند و نیز تربد زرد (تربد) نامیده میشود. توضیح: نام جلبهنگ و زرد خار در کتب مختلف بگیاهان دیگر هم داده شده. در بعض کتب آنرا مرادف با جوزالقی و برخی هم آنرا مرادف با کنگر دانسته اند