- زراق
- ترفندگر فریبکار مکار فریبنده ریا کار
معنی زراق - جستجوی لغت در جدول جو
- زراق
- ریاکار، دورو، نیرنگ ساز
- زراق ((زَ رّ))
- فریبنده، ریاکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبدزدک
جمع زرقم، کبودها مارها
زوبین ژوبین حربه ایست مانند نیزه نیزه خرد: کمند رستم دستان به بسباشد رکاب او چنان چون گرز افریدون نه بس مسمار ومزراقش، شتری که رحل را سپس افکند جمع مزاریق
نیزۀ کوتاه، زوبین
انگل (آفت)، زردی
می، پاد زهر، جمع درقه، سپرها
درخشان، درخشنده
اسب تیزرو، اسب اصیل
پیدا کننده روزی و دهنده آن، روزی بخش
گلوبند گردن آویز، ایستار افسار گونه ای از زرفین و ریسمان که هنگام سرکشی ستور آن را کشند
زیورزنانه
خیک ساز خیک فروش
تند رو
زمین را جهت زراعت به کسی دادن در صورتیکه تخم با مالک باشد، مزارعه
راه
تیزهوش دوراندیش
خفه کننده، زره ساز آنکه زره سازد زره ساز زره گر
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است. زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع 2 تا 3 متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است. میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول 7 تا 8 و به عرض 3 میلیمتر میباشد. ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس
تلخ آب، شور خوراک
مصغر ازرق زاغ کبود
سوزنده
جمع سارق، دزدان
تابخانه جای نشستن درآفتاب زمستان
لایۀ خارجی پردۀ صفاق، در طب قدیم نوعی مالیخولیا که آن را ناشی از افزایش سودا می دانستند و عقیده داشتند که گردن بیمار ستبر می شود
زردساز، زره ساز، زره گر
کسی که کتاب را صحافی می کرد
نابینا، آنکه چشمش نمی بیند، کور، ویژگی چشمی که توانایی دیدن ندارد
جدا شدن و دور شدن از یکدیگر، جدایی