- زرآگین
پر از زر، انباشه از زر، سراسر زرد رنگ، به رنگ زر، برای مثال بوستان را مهرگانی باد زرّآگین کند / رنگ بستاند ز گل ها باده را رنگین کند (قطران - ۸۷)
معنی زرآگین - جستجوی لغت در جدول جو
- زرآگین (زَ)
به زرآگنده. زرین:
مدخلان را رکاب زرآگین
پای آزادگان نیابد سر.
رودکی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مدخلان را رکاب زرآگین
پای آزادگان نیابد سر.
رودکی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(زَ)
لغت نامه دهخدا
زهرآلوده و دارای زهر. (ناظم الاطباء). آمیخته به زهر. زهرآلود. سمی. (فرهنگ فارسی معین). زهردار. زهرآلود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
نه شکنجی که بود زهرآگین
نه شکنجی که بود دوغ آگنج.
سوزنی (یادداشت ایضاً)
نه شکنجی که بود زهرآگین
نه شکنجی که بود دوغ آگنج.
سوزنی (یادداشت ایضاً)
زهرآلود، زهردار، سم آلود، سمی
