جدول جو
جدول جو

معنی زخریط - جستجوی لغت در جدول جو

زخریط
(زِ)
آب دهن گوسپند و شتر. (منتهی الارب) (از ترجمه قاموس). همان زخرط است. (از اقرب الموارد). و رجوع به زخرط شود، آب بینی گوسپند و شتر. (منتهی الارب) (ترجمه قاموس). رجوع به زخرط شود
گیاهیست. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (ترجمه قاموس). لغتی است در زخرط بهمین معنی. (از اقرب الموارد). رجوع به زخرط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
کراث برّی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). گندنای صحرائی را گویند، قولنج بگشاید و بول براند، بعربی کراث الکرکم خوانند. (برهان قاطع). طبطان. فراسیون. نوعی از شورگیاه، کوهی است نجدی در حق ّالضّباب. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
راندن دوا شکم کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(زُ یَ)
گیاهی کمال یافته و بحد کمال رسیده. (از تاج العروس) (از صاغانی) (از البستان)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
شتر کلانسال. (منتهی الارب) (از محیط المحیط) (از متن اللغه). شتری سالدار و پیر. (از ترجمه قاموس)
لغت نامه دهخدا
(زُ ری ی)
دراز از هر چیزی. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
ناقۀ پیر. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
آب بینی شتر و گوسپند. (منتهی الارب) (ترجمه قاموس) (از لسان العرب) (اقرب الموارد) ، آب دهن شتر و گوسپند. (از منتهی الارب). لعاب شتر و گوسفند. (از ترجمه قاموس) (از متن اللغه) (از محیط المحیط) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، نوعی از گیاه. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخریط
تصویر اخریط
گندنای دشتی از گیاهان داروئی کراث بری گندنای صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخری
تصویر زخری
مرد دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخرط
تصویر زخرط
زنبکک گونه ای زنبک خرد
فرهنگ لغت هوشیار