جدول جو
جدول جو

معنی زخرفه - جستجوی لغت در جدول جو

زخرفه
(تَ مَ / تِ مَ)
آراستن سخن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). آراستن دروغ. (غیاث اللغات). آراستن سخن را و بربستن. (آنندراج). آراستن دروغ. تلبیس کردن. (کشف اللغات). زخرفه و زخراف در اصل تزیین چیزی است با طلا و آنرا بر پیراستن سخن به دروغ اطلاق کرده اند. (از البستان) ، کامل ساختن و آراستن خانه. (از متن اللغه) ، کامل کردن و تمام نمودن هر چیز. زخراف نیز بهمین معنی آمده است. (از البستان). کامل کردن چیزی. (از محیط المحیط). رجوع به زخراف شود، آراستن. (دهار). نیکو ساختن. تزیین. و اصل در این کلمه آراستن و زینت دادن چیزی است بوسیلۀ زخرف که بمعنی زر است و یا زخرف خود در اصل کمال حسن و خوبی چیزی است و سپس آنرا بر زر اطلاق کرده اند. (از محیط المحیط). آراستن هر چه باشد. (کشف اللغات). نگارین کردن چیزی را بزر و مانند آن. (آنندراج) (منتهی الارب). آراستن. طلا کاری. تزیین چیزی با زر. (از محیط المحیط). تزیین که بظاهر آراسته باشد. (از غیاث اللغات) (از متن اللغه). زخرفه و زخراف، نیکو ساختن و زینت دادن چیزی است. (از البستان) ، تصویر. ساختن نقش و نگارروی سفال و سنگ و یا روی لوح و تابلو، رجوع به زخرف (... نقش و نگار) و حاشیۀ آن شود، بنظم درآوردن سخن. منظوم ساختن کلام. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
زخرفه
آراستن زیور دادن، آراستن سخن با دروغ
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
فرهنگ لغت هوشیار
زخرفه
زهارفا
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به عربی
زخرفه
Embellishment
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زخرفه
embellissement
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زخرفه
hiasan
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
زخرفه
украшение
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به روسی
زخرفه
Verschönerung
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به آلمانی
زخرفه
прикраса
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زخرفه
ozdoba
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به لهستانی
زخرفه
装饰
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به چینی
زخرفه
embelezamento
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زخرفه
abbellimento
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زخرفه
adorno
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زخرفه
versiering
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به هلندی
زخرفه
קישוט
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به عبری
زخرفه
अलंकरण
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به هندی
زخرفه
অলংকরণ
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به بنگالی
زخرفه
تزئین
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به اردو
زخرفه
การตกแต่ง
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به تایلندی
زخرفه
mapambo
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
زخرفه
장식
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به کره ای
زخرفه
装飾
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
زخرفه
süsleme
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرفه
تصویر خرفه
گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخرف
تصویر زخرف
چهل و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۹ آیه، زیور، نقش و نگار، خوبی و زیبایی چیزی، سخن بیهوده، دروغ آراسته، زر
فرهنگ فارسی عمید
(زُ رُ)
منسوب به زخرف، آنکه بکار تزیین و آراستن بپردازد. (از قاموس عصری، عربی - انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(زُ یَ)
گیاهی کمال یافته و بحد کمال رسیده. (از تاج العروس) (از صاغانی) (از البستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ فَ)
جمع واژۀ خروف، بمعنی برۀ نر و بره ای که گیاه خوردن گرفته و قوی گشته است، خاموش بودن، دوسیدن به زمین
لغت نامه دهخدا
(مُ زَ رَ فَ)
مؤنث مزخرف. رجوع به مزخرف شود
لغت نامه دهخدا
چیده گیاهی است از تیره ای بنام خرفه جزو رده جدا گلبرگها که خودرو و دارای ساقه های سرخی است که روی زمین میخوابد. گلبرگهایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است. تخم آن در پزشکی بکار میرود پر پهن فرفهن فرفین بوخله خفرج بقله الحمقاء
فرهنگ لغت هوشیار
آبجه از جانوران، زر ، نیکویی، بیهوده (باطل)، زیور نگار طلا زر، نقش و نگار زیور زینت (ظاهری) جمع زخارف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزخرفه
تصویر مزخرفه
مزخرفه در فارسی مونث مزخرف بنگرید به مزخرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرفه
تصویر خرفه
((خُ فِ یا فَ))
گیاهی است از تیره خرفه، جزو رده جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است، تخم آن در پزشکی به کار می رود، پرپهن، فرفهن، فرفین، بوخله، خفرج، بقله الحمقاء، پخل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخرف
تصویر زخرف
((زُ رُ))
طلا، زر، نقش و نگار
فرهنگ فارسی معین