جدول جو
جدول جو

معنی زخرف - جستجوی لغت در جدول جو

زخرف
چهل و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۹ آیه، زیور، نقش و نگار، خوبی و زیبایی چیزی، سخن بیهوده، دروغ آراسته، زر
تصویری از زخرف
تصویر زخرف
فرهنگ فارسی عمید
زخرف
(زُ رُ)
جانورکیست مانند مگس چهارپایه که بر آب میپرد. ج، زخارف. (منتهی الارب) (آنندراج). پشه ای است دارای پاهای بلند که میپرد و به پیش و پس میدود. و با توجه به توصیفی که اوس بن حجر در شعر خود از زخارف آورده تردیدی باقی نمی ماند در اینکه زخارف همان جانور است که نامهای فرنگی آن را در حاشیه ثبت کرده ایم. و مسلماً همین جانور است که خیتعور و قمص نیز خوانده میشود. در لسان العرب در تعریف خیتعور چنین آمده: جانداری سیاه و خرد است بر سطح آب که هیچ لحظه ای درنگ نمیکند و پیوسته بر روی آب این طرف آن طرف میدود. و هم در آن کتاب در تفسیر قمص آمده: مگسی خرد یا پشه ای است که بر سطح آب می گردد - انتهی. و قمص خود مشتق است از قمص بمعنی جهیدن. (از معجم الحیوان ص 130). دمیری آرد: زخرف مگسی است خرد، دارای چهار پا بر سطح آب. ج، زخارف. (از حیوه الحیوان). رجوع به معجم الحیوان ص 262 و متن اللغهذیل خیتعور و قمص، و زخارف در این لغت نامه شود
پرنده ای است. و کراع، زخارف در بیت اوس بن حجر را بدین معنی تفسیر کرده است (بیت اوس در ذیل زخارف نقل شد). (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
زخرف
آبجه از جانوران، زر ، نیکویی، بیهوده (باطل)، زیور نگار طلا زر، نقش و نگار زیور زینت (ظاهری) جمع زخارف
فرهنگ لغت هوشیار
زخرف
((زُ رُ))
طلا، زر، نقش و نگار
تصویری از زخرف
تصویر زخرف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزخرف
تصویر مزخرف
سخن بیهوده، بی اصل و دروغ که مثل سخن راست آراسته شده باشد، بی ارزش، پست، آراسته شده با چیزهای فریبنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ زَ رَ)
آراسته. (آنندراج). آراسته ظاهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هر چیز آراسته. آرایش داده شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بکاخ اندرون صفه های مزخرف
در صفه ها ساخته سوی منظر.
فرخی.
سدره وفردوس مزخرف شود
چون بزنندش به صحاری خیام.
ناصرخسرو.
آن فیلان مزخرف و هیاکل مصفف که جنۀ واقیه و عده باقیه ایشان بود بگذاشتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 355).
نه صورتیست مزخرف عبارت سعدی
چنانکه بر در گرمابه می کند نقاش.
سعدی.
، زراندود. (آنندراج). مذهب. دینارگون. طلائی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، در تداول فارسی کلام باطل آراسته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دروغی که مانند راست آراسته کرده باشند و سخن بی اصل و بی معنی و لاطائل. (ناظم الاطباء). دروغ که مثل راست آراسته کرده شده باشد. (آنندراج) :
تاکی این راه مزور راه باید رفت راه
تاکی این کار مزخرف کار باید کرد کار.
جمال الدین عبدالرزاق.
، تزویرکرده شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مموّه. مزوّر
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ / تِ مَ)
آراستن سخن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه). آراستن دروغ. (غیاث اللغات). آراستن سخن را و بربستن. (آنندراج). آراستن دروغ. تلبیس کردن. (کشف اللغات). زخرفه و زخراف در اصل تزیین چیزی است با طلا و آنرا بر پیراستن سخن به دروغ اطلاق کرده اند. (از البستان) ، کامل ساختن و آراستن خانه. (از متن اللغه) ، کامل کردن و تمام نمودن هر چیز. زخراف نیز بهمین معنی آمده است. (از البستان). کامل کردن چیزی. (از محیط المحیط). رجوع به زخراف شود، آراستن. (دهار). نیکو ساختن. تزیین. و اصل در این کلمه آراستن و زینت دادن چیزی است بوسیلۀ زخرف که بمعنی زر است و یا زخرف خود در اصل کمال حسن و خوبی چیزی است و سپس آنرا بر زر اطلاق کرده اند. (از محیط المحیط). آراستن هر چه باشد. (کشف اللغات). نگارین کردن چیزی را بزر و مانند آن. (آنندراج) (منتهی الارب). آراستن. طلا کاری. تزیین چیزی با زر. (از محیط المحیط). تزیین که بظاهر آراسته باشد. (از غیاث اللغات) (از متن اللغه). زخرفه و زخراف، نیکو ساختن و زینت دادن چیزی است. (از البستان) ، تصویر. ساختن نقش و نگارروی سفال و سنگ و یا روی لوح و تابلو، رجوع به زخرف (... نقش و نگار) و حاشیۀ آن شود، بنظم درآوردن سخن. منظوم ساختن کلام. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(زُ رُ)
منسوب به زخرف، آنکه بکار تزیین و آراستن بپردازد. (از قاموس عصری، عربی - انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
آراستن زیور دادن، آراستن سخن با دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
آراسته، ظاهر، آرایش داده شده، سخنان و حرفهای بیهوده و باطل و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزخرف
تصویر مزخرف
((مُ زَ رَ))
آراسته شده با چیزهای فریبنده، سخن بی اصل و بی معنی، زراندود، بی ارزش، بیهوده، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزخرف
تصویر مزخرف
لیچار
فرهنگ واژه فارسی سره
بی معنی، بیهوده، ترهات، جفنگ، چرت، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مهمل، هجو، یاوه، بی ارزش، بی ارج، بی اهمیت، آراسته، ملتبس، آراسته شده، مذهب، زراندود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
زهارفا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Embellishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embellissement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
adorno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
украшение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Verschönerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
прикраса
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
ozdoba
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装饰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embelezamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
অলংকরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
تزئین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
การตกแต่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
mapambo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
süsleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
장식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装飾
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
קישוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
abbellimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
अलंकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
versiering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
hiasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی