جدول جو
جدول جو

معنی زخر - جستجوی لغت در جدول جو

زخر(تَ لُءْ)
یخنی نهادن. (دهار). و رجوع به زخار، زخیره و زخائر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زخرف
تصویر زخرف
چهل و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۹ آیه، زیور، نقش و نگار، خوبی و زیبایی چیزی، سخن بیهوده، دروغ آراسته، زر
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نُ)
مره است از زخر. (از اقرب الموارد) ، پر بودن دریا از آب. مالامال بودن. لبریز از آب بودن دریا، بمجاز و به استعارت از معنی فوق، دارای شرف و فخر زیاد بودن را نیز زخره گویند: ’رأیت البحار فلم ار اغلب منه زخره والجبال فلم ار اصلب منه صخره’، دریاها را دیدم و پرتر و بلندتر از او ندیدم، کوهها را دیدم و از اوسخت تر نیافتم. (از اساس البلاغه) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
آب بینی شتر و گوسپند. (منتهی الارب) (ترجمه قاموس) (از لسان العرب) (اقرب الموارد) ، آب دهن شتر و گوسپند. (از منتهی الارب). لعاب شتر و گوسفند. (از ترجمه قاموس) (از متن اللغه) (از محیط المحیط) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، نوعی از گیاه. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زِ رِ)
ناقۀ پیر. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(زُ رُ)
جانورکیست مانند مگس چهارپایه که بر آب میپرد. ج، زخارف. (منتهی الارب) (آنندراج). پشه ای است دارای پاهای بلند که میپرد و به پیش و پس میدود. و با توجه به توصیفی که اوس بن حجر در شعر خود از زخارف آورده تردیدی باقی نمی ماند در اینکه زخارف همان جانور است که نامهای فرنگی آن را در حاشیه ثبت کرده ایم. و مسلماً همین جانور است که خیتعور و قمص نیز خوانده میشود. در لسان العرب در تعریف خیتعور چنین آمده: جانداری سیاه و خرد است بر سطح آب که هیچ لحظه ای درنگ نمیکند و پیوسته بر روی آب این طرف آن طرف میدود. و هم در آن کتاب در تفسیر قمص آمده: مگسی خرد یا پشه ای است که بر سطح آب می گردد - انتهی. و قمص خود مشتق است از قمص بمعنی جهیدن. (از معجم الحیوان ص 130). دمیری آرد: زخرف مگسی است خرد، دارای چهار پا بر سطح آب. ج، زخارف. (از حیوه الحیوان). رجوع به معجم الحیوان ص 262 و متن اللغهذیل خیتعور و قمص، و زخارف در این لغت نامه شود
پرنده ای است. و کراع، زخارف در بیت اوس بن حجر را بدین معنی تفسیر کرده است (بیت اوس در ذیل زخارف نقل شد). (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پر شدن دریا از آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). پر شدن و بالا آمدن آب دریا و رودخانه. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ / رِ)
کسی که مینگرد بازی قمار را. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زُ ری ی)
دراز از هر چیزی. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخرط
تصویر زخرط
زنبکک گونه ای زنبک خرد
فرهنگ لغت هوشیار
آبجه از جانوران، زر ، نیکویی، بیهوده (باطل)، زیور نگار طلا زر، نقش و نگار زیور زینت (ظاهری) جمع زخارف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخری
تصویر زخری
مرد دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
آراستن زیور دادن، آراستن سخن با دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخرف
تصویر زخرف
((زُ رُ))
طلا، زر، نقش و نگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Embellishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embellissement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
การตกแต่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
hiasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
mapambo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
süsleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
장식
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装飾
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
קישוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
تزئین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
прикраса
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
अलंकरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
versiering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
adorno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
abbellimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
embelezamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
装饰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
ozdoba
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
Verschönerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
украшение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زخرفه
تصویر زخرفه
অলংকরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی