جدول جو
جدول جو

معنی زخبا - جستجوی لغت در جدول جو

زخبا
(زَ)
شتر مادۀ قوی و توانا بر سیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). شتری است که سخت باشد در راه رفتن. (ترجمه قاموس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیبا
تصویر زیبا
(دخترانه)
خوشگل، قشنگ، خوب، نیکو، دلنشین، مطبوع، آنکه یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
زیبنده، نیکو، خوب، مقابل زشت، خوش نما، خوب رو، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان ززوماهرواست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 985 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
از: ’زیب’ + ’ا’ (فاعلی و صفت مشبهه)، زیبنده، (حاشیۀ برهان چ معین)، بمعنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد باشد، (برهان) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
زیبا نهاده مجلس و خالی گزیده جای
ساز شراب پیش نهاده رده رده،
شاکر بخاری،
درشتی نه زیباست ازشهریار
پدر نامور بود و تو نامدار،
فردوسی،
به پیش همه موبدان شاه گفت
که زیبا بود شاه را ماه جفت،
فردوسی،
گفتار تو بار است و کاربرگ است
که اشنود چنین بار و برگ زیبا،
ناصرخسرو،
که مرا بی بقای خدمت او
زندگانی کثیف و نازیباست،
خاقانی،
این چرخ نازیبا لقب از دست بوست کرده لب
شیرین تر از اشک طرب از چشم مینا ریخته،
خاقانی،
هرچه از آن خلط و خون زیبا بود
مبتلای آن شدن بیجا بود،
عطار،
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت،
(گلستان)،
نه هرکه به صورت نکوست سیرت زیبا در اوست، (گلستان)، جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته، (ناظم الاطباء)، هر چیز خوب و باملاحت بود و نیکو و آراسته باشد، (شرفنامۀ منیری)، نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بدگل، (از فرهنگ فارسی معین)، جمیل، حسن، خوب، مقابل زشت، نیکو، وسیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
بیاراست رخ را بسان بهار
وگرچند زیبا نبودش نگار،
فردوسی،
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال وبدانش کهن،
فردوسی،
جوانی دژم ره زده بر در است
که گویی به چهر از تو زیباتر است،
اسدی،
زیبا به خرد باید بودنت و به حکمت
زیبا تو به تختی و به صدری و نهالی،
ناصرخسرو،
ای چرخ از آن ستارۀ رعنا چه خواستی
وی باد از آن شکوفۀ زیبا چه خواستی،
خاقانی،
جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقۀ زلف
عاشقان کان رخ زیتونی زیبا بینند،
خاقانی،
چند بارش دیده ام در خواب لیک
طلعتش این بار زیبا دیده ام،
خاقانی،
وگر بر وی نشستن ناگزیر است
نه شب زیباتر ازبدر منیر است،
نظامی،
هرکه زیباتر بود رشکش فزون
زانکه رشک از ناز خیزد یا بنون،
مولوی،
هرچه را خوب و کش و زیبا کنند
از برای دیدۀ بینا کنند،
مولوی،
زشت باشد دبیقی و دیبا
که بود بر عروس نازیبا،
سعدی،
ای سرو به قامتش چه مانی
زیباست ولی نه هر بلندی،
سعدی،
با همه رفتن زیبای تذرو اندر باغ
گر بشوخی برود پیش تو زیبا نرود،
سعدی،
بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیدۀ من بررخ زیبای تو باز است،
حافظ،
آنچه من یافتم از چهرۀ زیبای کسی
به دو عالم ندهم شوق تماشای کسی،
صائب (از آنندراج)،
جای رحم است بر آن قطرۀ شبنم صائب
که نظر آب نداد از رخ زیبای کسی،
(ایضاً)،
، بمعنی زیبنده هم هست، (برهان) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (آنندراج)، زیبنده و شایسته: زیبای گاه، شایستۀ تخت سلطنت، (فرهنگ فارسی معین)، درخور، لایق، سزاوار، برازنده، برازا، زیبنده، ازدر، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ورا پنج دختر بد اندر نهان
همه خوب و زیبای تخت شهان،
فردوسی،
که شد تخت ایران ز خسرو تهی
کسی نیست زیبای شاهنشهی،
فردوسی،
وزو باد بر شهریار آفرین
که زیبای تاج است و تخت و نگین،
فردوسی،
سزاوار گنج است اگر مرد رنج
که بدخواه زیبا نباشد به گنج،
فردوسی،
من ثناگوی، تو زیبای ثنائی و به فخر
هر زمان سر بفرازم زمیان امثال،
فرخی،
آن مهی یافته از گوهر و زیبای مهی
و آن سری یافته بر خلق و سزاوار سری،
فرخی،
از درگه شهنشه مسعود باسعادت
زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری،
منوچهری،
بونصر بر شغل عارضی بود که فرمان یافت و مردی سخت فاضل و زیبا و ادیب و خردمند بود، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242) ...، یکچندی سالار غازیان غزنین و در آن سخت زیبا بود، (تاریخ بیهقی ایضاً ص 255) ...، در خادمی هزار بار نیکوتر از آن شد و زیباتر، (تاریخ بیهقی ایضاً ص 382)،
فزایم ز جان آفرین شاه را
که زیباست مر خسروی گاه را،
اسدی،
به پاداش این بود زیبای من
که امروز جویی همی جای من،
اسدی،
نماند آفریدون و جمشید شاه
نه تور و منوچهر زیبای گاه،
اسدی،
همه کار فغفور زیبای او
بیاراست آن رسم دربای او،
اسدی،
زیباست بر این شغل عمیدبن عمید آنک
کافی است به هر شغل و بهر فضل سزاوار،
مسعودسعد،
شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(زَمْ)
نباتی است که در بلاد ری به تابستان می کارند و در اول زمستان می روید بسیار گرم و تند و مصدع و موجب حرارت بدن است به مرتبه ای که خورندۀ آن از هوای سرد متألم نخواهد شد. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
بلغت ژند و پاژند زر و طلا و زر سرخ باشد، (آنندراج) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
مگسی که در مرغزارها باشد. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب) (از منتهی الارب). خزباء. رجوع به خزباء شود، بانگ مگس. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از البستان). خازباز. (یادداشت بخط مؤلف). خزباء، علتی است که در گردن شتر یا مردم عارض شود. خزباء، نام دو گیاه. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). خزباء، گربه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به لغت زندو پازند، دزد و راهزن و قطاع الطریق را گویند، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، هزوارش ’زوبا’، ’زوبا’، پهلوی ’دژد’ (دزد) ... قرائت غلط بجای ’گوبا’، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
جمیل و صاحب جمال، قشنگ، خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخبا
تصویر مخبا
پنهانگاه نهانگاه جای پنهان کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
شایسته، زیبنده، نیکو، جمیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
جميلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
Beautiful, Beautifully, Comely, Cute, Exquisite, Gorgeous, Lovely, Nicely, Picturesque, Pretty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
beau, magnifiquement, mignon, exquis, magnifique, joli, joliment, pittoresque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
красивий , красиво , гарний , милий , вишуканий , чудовий , гарно , мальовничий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
mzuri, kwa uzuri, mrembo, maridadi, nzuri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
красивый , красиво , милый , изысканный , великолепный , живописный
دیکشنری فارسی به روسی
تزیینی، زیبا
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
خوبصورت , خوبصورتی سے , پیارا , خوبصورت , شاندار , خوبصورتی سے , زیبا , خوبصورت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
সুন্দর , সুন্দরভাবে , সুন্দর , উৎকৃষ্ট , অসাধারণ , সুন্দরভাবে , চিত্রের মতো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
สวย , อย่างสวยงาม , สวย , น่ารัก , ประณีต , งดงาม , สวย , อย่างดี , สวยงาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
güzel, güzel bir şekilde, sevimli, nefis, muazzam, güzelce, manzaralı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
piękny, pięknie, uroczy, wykwintny, wspaniały, ładnie, malowniczy, ładny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
美しい , 美しく , 可愛い , 精緻な , 素敵に , 絵のような , きれいな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
יפה , בצורה יפה , חמוד , מעולה , נהדר , בצורה יפה , ציורי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
아름다운 , 아름답게 , 귀여운 , 정교한 , 멋진 , 멋지게 , 그림 같은 , 예쁜
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
indah, dengan indah, cantik, imut, dengan baik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
schön, süß, exquisit, wunderschön, malerisch, hübsch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
mooi, prachtig, schattig, exquisiet, schilderachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
hermoso, bellamente, lindo, exquisito, bonito, agradablemente, pintoresco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
bello, magnificamente, carino, squisito, magnifico, piacevolmente, pittoresco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
bonito, lindamente, belo, fofo, requintado, deslumbrante, agradavelmente, pitoresco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
美丽的 , 美丽地 , 漂亮的 , 可爱的 , 精致的 , 华丽的 , 漂亮地 , 如画的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
सुंदर , सुंदर तरीके से , प्यारा , खूबसूरत , खूबसूरती से , चित्रमय
دیکشنری فارسی به هندی