جدول جو
جدول جو

معنی زخاخه - جستجوی لغت در جدول جو

زخاخه
(زَخْ خا خَ)
زنی که در وقت جماع آب راند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از محیط المحیط) (از متن اللغه). زنی که آب میاندازد هنگام جماع. (ترجمه قاموس) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زخاره
تصویر زخاره
شاخ درخت، شاخه
فرهنگ فارسی عمید
(عَ دَ هََ دَ / دِ)
نهان و اندک گردیدن: اخاخ العشب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
جماع کردن با زن. (از ناظم الاطباء). زخزاخ نیز مصدر این باب و بهمین معنی است. رجوع به زخزاخ شود
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ)
شاخ درخت. زخناره نیز بهمین معنی است. (از برهان قاطع). شاخ درخت. (شرفنامۀ منیری) (جهانگیری) (فرهنگ میرزا ابراهیم) (سروری) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (کشف اللغات) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ)
مغز استخوان که به مکیدن برآید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از محیط المحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نُ خَ)
مخ. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ)
مغز استخوان. (منتهی الارب). نخ ّ. رجوع به نخ ّ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخاره
تصویر زخاره
شاخه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخاخه
تصویر نخاخه
مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخاره
تصویر زخاره
((زَ رِ))
شاخه درخت
فرهنگ فارسی معین