زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
زَغَن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند غَلیواج، کَلیواج، کَلیواژ، موش رُبا، چوژِه رُبا، گوشت رُبا، گُنجِشک سیاه، خاد، جول، پَند، جَنگلاهی، چَنگلاهی، چَنکلاهی، چَنگلانی
قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند، مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. زکات در نه چیز واجب است مثلاً گندم، جو، خرما، کشمش (غلات اربعه)، طلا و نقره (نقدین)، شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاثه) زکات بدن: در فقه زکات فطر، فطریه یا صدقه که در غروب روز آخر ماه رمضان باید کنار بگذارند و روز بعد به مستمندان بدهند
قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند، مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. زکات در نه چیز واجب است مثلاً گندم، جو، خرما، کشمش (غلات اربعه)، طلا و نقره (نقدین)، شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاثه) زکات بدن: در فقه زکات فطر، فطریه یا صدقه که در غروب روز آخر ماه رمضان باید کنار بگذارند و روز بعد به مستمندان بدهند
زغن راگویند که غلیواژ یا غلیواج است، (از غیاث) (آنندراج) (برهان)، خاد، رجوع به همین کلمه شود: شاها ز تو غوری بلباسات بجست مانندۀ چوزه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد پیلان بتو شاه داد و از مات بجست، ؟ (از جهانگشای جوینی)
زغن راگویند که غلیواژ یا غلیواج است، (از غیاث) (آنندراج) (برهان)، خاد، رجوع به همین کلمه شود: شاها ز تو غوری بلباسات بجست مانندۀ چوزه از کف خات بجست از اسب پیاده گشت و رخ پنهان کرد پیلان بتو شاه داد و از مات بجست، ؟ (از جهانگشای جوینی)
دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو شود
دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو شود
لقب حمزه بن حبیب کوفی قاری، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. (منتهی الارب) (آنندراج). حمزه بن حبیب بن عماره بن اسماعیل الزیات التیمی (80- 165 هجری قمری). یکی از قراء سبعه و از موالی تیم و منسوب بدان. وی روغن زیتون را از کوفه به حلوان و پنیر و گردو را به کوفه می برد و در حلوان درگذشت. وی در قراآت عالم بود و الثوری گوید: ’حمزه حرفی از کلام الله قرائت نمی کردمگر بر طبق روایتی’. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 273). رجوع به روضات الجنات ص 263 و ریحانه الادب ج 2 ص 141 شود
لقب حمزه بن حبیب کوفی قاری، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. (منتهی الارب) (آنندراج). حمزه بن حبیب بن عماره بن اسماعیل الزیات التیمی (80- 165 هجری قمری). یکی از قراء سبعه و از موالی تیم و منسوب بدان. وی روغن زیتون را از کوفه به حلوان و پنیر و گردو را به کوفه می برد و در حلوان درگذشت. وی در قراآت عالم بود و الثوری گوید: ’حمزه حرفی از کلام الله قرائت نمی کردمگر بر طبق روایتی’. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 273). رجوع به روضات الجنات ص 263 و ریحانه الادب ج 2 ص 141 شود
این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است. (از انساب سمعانی). زیت فروش. روغن زیتون فروش. زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوداگر روغن زیتون. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است. (از انساب سمعانی). زیت فروش. روغن زیتون فروش. زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوداگر روغن زیتون. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
جمع واژۀ زله. (ناظم الاطباء). بمعنی لغزش ها مراد ازآن خطاها. (غیاث اللغات) (آنندراج) : زلات او به نظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). رسولان به شفاعت تجاوز از زلات اخلاطیان چند نوبت بفرستادند. (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ زله. (ناظم الاطباء). بمعنی لغزش ها مراد ازآن خطاها. (غیاث اللغات) (آنندراج) : زلات او به نظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). رسولان به شفاعت تجاوز از زلات اخلاطیان چند نوبت بفرستادند. (جهانگشای جوینی)
زکوه. خلاصۀ چیزی. برگزیدۀ چیزی. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح فقه) آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات برمیوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر: انگور و خرما) ، شتر، گاو، بز، گوسفندو حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق می گیرد. و زکات هر یک از اینها را نصابی است. مال زکات بحکم آیۀ 60 از سورۀ 9 (توبه) قرآن مخصوص طبقات معینی از مردم است. (بر خلاف فی ٔ و غنمیت، زکات شامل خاندان رسول نمیشود). ج، زکوات. توضیح اینکه رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه و در رسم الخط قرآنی زکوه است، ولی به شیوۀ نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس شود با حیات، مشکات. (فرهنگ فارسی معین) : لاجرم دادند بی بیم آشکار در بهای طبل و دف مال زکات. ناصرخسرو. آشکارا دهی از اندک و بی مایه زکات رشوت حاکم جز در شب و پنهان ندهی. ناصرخسرو. زکات مال، جز قلب و سرب ندهی بدرویشان نثار میر، عدلیهای چون زهره بری رخشان. ناصرخسرو. نالد همی به زاری و گرید همی بدرد هر کس که یافتی صدقات زکات تو. مسعودسعد. زندگانی چو مال میراث است که نبینی بقاش جز به زکات. خاقانی. گر زکاتی به محرّم بدهی چون خسیسان به صفر بازمگیر. خاقانی. جرعه ای کآن به زمین داده زکات سر جام زو حنوط زمی پی سپر آمیخته اند. خاقانی. زکات لعل لبت را بسی طلبکارند میان این همه خواهندگان بمن چه رسد. سعدی. آخر به زکات تندرستی فریاد دل شکستگان رس. سعدی. آخر نگهی بسوی ماکن کاین دولت حسن را زکات است. سعدی. من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند. حافظ. نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم. حافظ. رجوع به زکوه شود
زکوه. خلاصۀ چیزی. برگزیدۀ چیزی. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح فقه) آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات برمیوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر: انگور و خرما) ، شتر، گاو، بز، گوسفندو حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق می گیرد. و زکات هر یک از اینها را نصابی است. مال زکات بحکم آیۀ 60 از سورۀ 9 (توبه) قرآن مخصوص طبقات معینی از مردم است. (بر خلاف فی ٔ و غنمیت، زکات شامل خاندان رسول نمیشود). ج، زَکَوات. توضیح اینکه رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه و در رسم الخط قرآنی زکوه است، ولی به شیوۀ نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس شود با حیات، مشکات. (فرهنگ فارسی معین) : لاجرم دادند بی بیم آشکار در بهای طبل و دف مال زکات. ناصرخسرو. آشکارا دهی از اندک و بی مایه زکات رشوت حاکم جز در شب و پنهان ندهی. ناصرخسرو. زکات مال، جز قلب و سرب ندهی بدرویشان نثار میر، عدلیهای چون زهره بری رخشان. ناصرخسرو. نالد همی به زاری و گرید همی بدرد هر کس که یافتی صدقات زکات تو. مسعودسعد. زندگانی چو مال میراث است که نبینی بقاش جز به زکات. خاقانی. گر زکاتی به محرّم بدهی چون خسیسان به صفر بازمگیر. خاقانی. جرعه ای کآن به زمین داده زکات سر جام زو حنوط زمی پی سپر آمیخته اند. خاقانی. زکات لعل لبت را بسی طلبکارند میان این همه خواهندگان بمن چه رسد. سعدی. آخر به زکات تندرستی فریاد دل شکستگان رس. سعدی. آخر نگهی بسوی ماکن کاین دولت حسن را زکات است. سعدی. من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند. حافظ. نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم. حافظ. رجوع به زکوه شود
مبالغه است از زاخر. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از متن اللغه). دریای مالامال که آب از ساحلش بگذرد. و همچنین است زاخر. (منتخب اللغات). بسیار پر و مالامال شونده از آب، مشتق از زخر بفتح که بمعنی پر شدن دریا و رود از آبست. (از غیاث اللغات از صراح و منتخب) (آنندراج). دریای پر آب که آب از ساحل آن پراکنده شود از غلبگی. (از کنز اللغه). بسیار پر و مالامال شونده از آب. (فرهنگ نظام). - بحر زخار، دریای پر. (از تاج العروس) : هر دو چون کوه و گنج خانه علم هر دو بحر از درون ولی زخار. خاقانی. آب آن نهر زخار از خون آن کفار جرار گلگون و آن رود خانه خونخوار با آن غزارت، از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 355)
مبالغه است از زاخر. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از متن اللغه). دریای مالامال که آب از ساحلش بگذرد. و همچنین است زاخر. (منتخب اللغات). بسیار پر و مالامال شونده از آب، مشتق از زخر بفتح که بمعنی پر شدن دریا و رود از آبست. (از غیاث اللغات از صراح و منتخب) (آنندراج). دریای پر آب که آب از ساحل آن پراکنده شود از غلبگی. (از کنز اللغه). بسیار پر و مالامال شونده از آب. (فرهنگ نظام). - بحر زخار، دریای پر. (از تاج العروس) : هر دو چون کوه و گنج خانه علم هر دو بحر از درون ولی زخار. خاقانی. آب آن نهر زخار از خون آن کفار جرار گلگون و آن رود خانه خونخوار با آن غزارت، از حکم طهارت بیرون شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 355)
شتران. جمع واژۀ بختی. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از مظلوم و خوار و تسلیم کردن و به خواری و زاری افگندن. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج). - بخاک افگنده، مظلوم. بخاک افتاده
شتران. جَمعِ واژۀ بختی. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از مظلوم و خوار و تسلیم کردن و به خواری و زاری افگندن. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) (آنندراج). - بخاک افگنده، مظلوم. بخاک افتاده
نعره زننده و شور و بانگ کننده، چه لفظ زخ در فارسی بمعنی شور و بانگ آمده است پس در این صورت زخار کلمه ای است مرکب از لفظ زخ و کلمه ’ار’. (از غیاث اللغات از مؤید الفضلاء) (آنندراج)
نعره زننده و شور و بانگ کننده، چه لفظ زخ در فارسی بمعنی شور و بانگ آمده است پس در این صورت زخار کلمه ای است مرکب از لفظ زخ و کلمه ’َار’. (از غیاث اللغات از مؤید الفضلاء) (آنندراج)
دهی است از دهستان گاوگان بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، و مؤلف المضاف الی بدایع الازمان آرد: امیرجلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بود عصیان نمود و در حصار زاخت متحصن شد، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49)
دهی است از دهستان گاوگان بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، و مؤلف المضاف الی بدایع الازمان آرد: امیرجلال الدین سالار بلند که در کوه بارجان بود عصیان نمود و در حصار زاخت متحصن شد، (المضاف الی بدایع الازمان ص 49)
خلاصه چیزی برگزیده شیئی، آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر انگور و خرما) شتر گاو بز گوسفند و حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق میگیرد و زکات هر یک از آنها را نصابی است. مال الزکات به حکم آیه 60 از سوره 9 قران مخصوص طبقات معینی از مردم است (بر خلاف فیء و غنیمت زکات شامل حال خاندان رسول نمیشود)، جمع زکوات. توضیح: رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه است و در رسم الخط قرانی زکوه ولی به شیوه نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس کنید با حیات مشکلات
خلاصه چیزی برگزیده شیئی، آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات بر میوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر انگور و خرما) شتر گاو بز گوسفند و حیوانات اهلی و زر و سیم و مال التجاره تعلق میگیرد و زکات هر یک از آنها را نصابی است. مال الزکات به حکم آیه 60 از سوره 9 قران مخصوص طبقات معینی از مردم است (بر خلاف فیء و غنیمت زکات شامل حال خاندان رسول نمیشود)، جمع زکوات. توضیح: رسم الخط صحیح آن در عربی زکاه است و در رسم الخط قرانی زکوه ولی به شیوه نویسندگان ایرانی زکات صحیح است. قیاس کنید با حیات مشکلات
اگر کسی بیند که زکات مال می داد، دلیل که مالش زیاده گردد. جابر مغربی زکات درخواب دیدن، دلیل بود که مالش زیاده گردد. اگر بیند که زکات فطر می دارد، دلیل که نماز و تسبیح گوید و رستگاری یابد. اگر وام دارد زود بگذارد، اگر بیمار است شفا یابد، اگر دشمن دارد بر وی ظفر یابد. محمد بن سیرین زکات مال دادن درخواب بر هفت وجه است. اول: بشارت. دوم: خیروبرکت. سوم: روشن بود کارهای مشکل. چهارم: قضای حاجت. پنجم: روشنائی. ششم: از غم فرج یافتن. هفتم: زیادتی مال. اگر کسی بیند که زکات مال می داد، مال او درحق بود و بلارفع شود.
اگر کسی بیند که زکات مال می داد، دلیل که مالش زیاده گردد. جابر مغربی زکات درخواب دیدن، دلیل بود که مالش زیاده گردد. اگر بیند که زکات فطر می دارد، دلیل که نماز و تسبیح گوید و رستگاری یابد. اگر وام دارد زود بگذارد، اگر بیمار است شفا یابد، اگر دشمن دارد بر وی ظفر یابد. محمد بن سیرین زکات مال دادن درخواب بر هفت وجه است. اول: بشارت. دوم: خیروبرکت. سوم: روشن بود کارهای مشکل. چهارم: قضای حاجت. پنجم: روشنائی. ششم: از غم فرج یافتن. هفتم: زیادتی مال. اگر کسی بیند که زکات مال می داد، مال او درحق بود و بلارفع شود.