جدول جو
جدول جو

معنی زحموک - جستجوی لغت در جدول جو

زحموک(زُ)
کشوثاء است. ج، زحامیک (منتهی الارب). کشوثاء. و آن گیاهیست بدون ریشه که بدور درختان می پیچد. ج، زحامیک. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). اب انستاس، زحموک را جزء نامها و کلماتی عربی که فراموش شده و بجای آنها کلمات و اسمهایی غیر عربی رواج یافته است، بشمار آورده. (از نشوء اللغه ص 93). رجوع به مفردات ابن بیطار ذیل زحموک و کشوت و تذکرۀ انطاکی ذیل کشوث، اکشوت و زجمول و کشوث، در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ)
مرد کوتاه. ج، زحاکیک، مرد ناکس. ج، زحاکیک، شتر فربه. ج، زحاکیک. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
در تداول مردم خراسان به خربوزه و هر میوه ای اطلاق شود که فاسد و آبکی شده باشد. (خراسان گناباد). تلیده (در لهجۀ قزوین). لهیده. آب انداخته
لغت نامه دهخدا
(تَ قُ)
معنی زحک دهد و مصدر دیگری از این فعل است. رجوع به زحک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زخموک
تصویر زخموک
افتیمون
فرهنگ لغت هوشیار