مرد پست و فرومایه. عامه گویند: تزحلط، یعنی بدون اختیار در سراشیب فرود آمد. (از محیط المحیط). مرد ناکس و فرومایه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از جمهرۀ ابن درید ج 3 ص 379)
مرد پست و فرومایه. عامه گویند: تزحلط، یعنی بدون اختیار در سراشیب فرود آمد. (از محیط المحیط). مرد ناکس و فرومایه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از جمهرۀ ابن درید ج 3 ص 379)
مرد ناکس و فرومایه. لغتی است در زحلوط با حاء مهمله و شاید لغت اخیر صواب باشد. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از متن اللغه). مرد ناکس و فرومایه. (ناظم الاطباء). این لغت را ابن عباد با خاء معجمه ضبط کرده است. (از ترجمه قاموس)
مرد ناکس و فرومایه. لغتی است در زحلوط با حاء مهمله و شاید لغت اخیر صواب باشد. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از متن اللغه). مرد ناکس و فرومایه. (ناظم الاطباء). این لغت را ابن عباد با خاء معجمه ضبط کرده است. (از ترجمه قاموس)
محل سر خوردن کودکان در سراشیبی و یا خود سراشیبی نرم را گویند. آنرا زحلوفه و زحلیف نیز خوانند. (از متن اللغه) ، سنگ صاف و لغزان. و پشت مرکوب فربه را بدان تشبیه کنند. ابوداود گوید: و متنان خطاتان کزحلوف من العضب. ابن عباد گوید: حمر زحالف الصقل، یعنی خرانی نرم شکم و فربه. (از تاج العروس) ، هر جای نرم و لغزان. مکان زلق. زحلوفه و زحلیف نیز گویند. (از متن اللغه)
محل سُر خوردن کودکان در سراشیبی و یا خود سراشیبی نرم را گویند. آنرا زحلوفه و زحلیف نیز خوانند. (از متن اللغه) ، سنگ صاف و لغزان. و پشت مرکوب فربه را بدان تشبیه کنند. ابوداود گوید: و متنان خطاتان کزحلوف من العضب. ابن عباد گوید: حمر زحالف الصقل، یعنی خرانی نرم شکم و فربه. (از تاج العروس) ، هر جای نرم و لغزان. مکان زلق. زحلوفه و زحلیف نیز گویند. (از متن اللغه)