جدول جو
جدول جو

معنی زبیلاذان - جستجوی لغت در جدول جو

زبیلاذان
(زُ)
از قراء بلخ است. (از معجم البلدان). قریه ای است در بلخ و جمعی علما از آن برخاسته اند. (از انساب سمعانی). رجوع به معجم البلدان و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ)
نسبت است به زبیلاذان (قریه ای ببلخ). رجوع به انساب سمعانی و زبیلاذان و مواد بعد شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
محمد بن احمد بن محمد، مکنی به ابوعبدالله. از دانشمندان بلخ است و کتاب طبقات علماء و فقهاء اهل بلخ و مقیمان آن را از مصنف آن کتاب ابوعبدالله محمد بن جعفر بن محمد بن غالب وراق بلخی، روایت کرده است. ابوالقاسم عبدالرحمان بن احمد بن محمد بن حسن رزاز و ابوسهل بن محمد بن یحیی بلخی امیر الماء و دیگران از او نقل حدیث کنند. زبیلاذانی اندکی پس از 300 هجری قمری وفات یافت. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نام درخت میوه ای است که آن را بل، پل سنبوقه، شبوقه، و به یونانی آقطی، سامبوکوس نیگرا، غلیون وخمان یاس کبود خوانند. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات فوق و آقطی، آقطی صغیر، خمان و غلیون شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
خاکروبه دان و جایی که در آن خاکروبه جمع کنند، و توامره نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به زبلدان، مزبله، زبیلدانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیلاسان
تصویر بیلاسان
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقطی، اقتی، بیلسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود
فرهنگ فارسی معین