همه. کل و مجموع. (ناظم الاطباء) : اخذه بزوبره، گرفت همه آن را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره، بالنون لا بالباء، ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل ’زب ر’ آرد: اخذه بزبوبره، گرفت آن را همه. و رجوع به زنوبر شود، داهیه. (اقرب الموارد) : رجع بزوبره، یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد)
همه. کل و مجموع. (ناظم الاطباء) : اخذه بزوبره، گرفت همه آن را. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). صاحب اقرب الموارد آرد: اخذه بزنوبره، بالنون لا بالباء، ای اجمع. و در منتهی الارب ذیل ’زب ر’ آرد: اخذه بزبوبره، گرفت آن را همه. و رجوع به زنوبر شود، داهیه. (اقرب الموارد) : رجع بزوبره، یعنی به چیزی نرسید. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمانی که خائب و بی نصیب بازگردد. (از اقرب الموارد)
کتابها. جمع واژۀ زبر، بمعنی کتاب. (از اقرب الموارد). نبشته ها. جمع واژۀ زبر، نبشته. (منتهی الارب). جمع زبر است بمعنی مزبور و بدین معنی است قراءه حمزه آیت: ’و آتینا داود زبوراً’ (قرآن 163/4) را به ضم ’ز’. (اقرب الموارد). جمع زبر. (دهار). جمع واژۀ زبر. نامه ها. مفرد آن در فارسی معمول نیست، جمع واژۀ زبر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده. میبدی در تفسیر آیت: ’و اوحینا الی ابراهیم واسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط... و آتینا داود زبوراً’ (قرآن 163/4) چنین آرد: حمزه، ’زبوراً’ بضم ’ز’ خواند و این را دو وجه است، یکی آنکه جمع زبر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده، چنانکه گویند هذا ضرب الامیر، ای مضروبه...، و چنانکه مکتوب را کتاب گویند... و روا باشد که آنرا جمع کنند و گرچه مصدر است زیرا که بجای اسم افتاده، نبینی که کتاب مصدر است در اصل، لکن چون بمعنی مکتوبست او را بر کتب جمع کنند، همچنین زبر را زبور جمع کنند، لوقوعه موقع الاسم و هو المزبور و ان کان فی الاصل مصدراً. وجه دوم آنکه احتمال دارد زبور بضم جمع زبور باشد بفتح... (از تفسیر کشف الاسرار و عدهالابرار چ علی اصغر حکمت ج 2 ص 767). رجوع به تفسیر آلوسی و ’المنار’ در ذیل آیۀ 163 از سورۀ نساء شود، (در تداول عامه) زبور (کتاب داود) را زبور نیز گویند. (از محیط المحیط) ، جمع واژۀ زبور. (مفردات راغب). میبدی در تفسیر آیت... ’و آتینا داود زبوراً’ آرد: حمزه زبور را بضم خواند و این را دو وجه است یکی آنکه جمعزبر باشد... وجه دوم آنکه احتمال دارد که زبور بضم جمع زبور باشد بفتح، و این جمعی باشد زوائد از آن حذف کرده، و برخلاف حرکت اقتصار کرده، چنانکه گویند: کروان و کروان و ورشان و ورشان اسد و اسد و فرس ورد و خیل ورد... چون روا بود که اینها را چنین جمع کنند. (از تفسیر کشف الاسرار ج 2 ص 768)
کتابها. جَمعِ واژۀ زِبْر، بمعنی کتاب. (از اقرب الموارد). نبشته ها. جَمعِ واژۀ زبر، نبشته. (منتهی الارب). جمع زبر است بمعنی مزبور و بدین معنی است قراءه حمزه آیت: ’و آتینا داود زبوراً’ (قرآن 163/4) را به ضم ’ز’. (اقرب الموارد). جمع زبر. (دهار). جَمعِ واژۀ زبر. نامه ها. مفرد آن در فارسی معمول نیست، جَمعِ واژۀ زَبْر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده. میبدی در تفسیر آیت: ’و اوحینا الی ابراهیم واسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط... و آتینا داود زبوراً’ (قرآن 163/4) چنین آرد: حمزه، ’زبوراً’ بضم ’ز’ خواند و این را دو وجه است، یکی آنکه جمع زَبْر باشد بمعنی مزبور، مصدری بجای اسم نهاده، چنانکه گویند هذا ضرب الامیر، ای مضروبه...، و چنانکه مکتوب را کتاب گویند... و روا باشد که آنرا جمع کنند و گرچه مصدر است زیرا که بجای اسم افتاده، نبینی که کتاب مصدر است در اصل، لکن چون بمعنی مکتوبست او را بر کتب جمع کنند، همچنین زبر را زبور جمع کنند، لوقوعه موقع الاسم و هو المزبور و ان کان فی الاصل مصدراً. وجه دوم آنکه احتمال دارد زبور بضم جمع زبور باشد بفتح... (از تفسیر کشف الاسرار و عدهالابرار چ علی اصغر حکمت ج 2 ص 767). رجوع به تفسیر آلوسی و ’المنار’ در ذیل آیۀ 163 از سورۀ نساء شود، (در تداول عامه) زَبور (کتاب داود) را زُبور نیز گویند. (از محیط المحیط) ، جَمعِ واژۀ زَبور. (مفردات راغب). میبدی در تفسیر آیت... ’و آتینا داود زبوراً’ آرد: حمزه زبور را بضم خواند و این را دو وجه است یکی آنکه جمعزَبْر باشد... وجه دوم آنکه احتمال دارد که زبور بضم جمع زبور باشد بفتح، و این جمعی باشد زوائد از آن حذف کرده، و برخلاف حرکت اقتصار کرده، چنانکه گویند: کَرَوان و کِرْوان و وَرَشان و وِرْشان اَسَد و اُسْد و فرس وَرْد و خیل وُرْد... چون روا بود که اینها را چنین جمع کنند. (از تفسیر کشف الاسرار ج 2 ص 768)
زبان جرهم بن فالج و فرزندان او. و ایشان دومین قومند که در ’عربه’ با زبانی جدید سخن گفتند. یاقوت گوید: دومین زبانی که خداوند بشر را بدان زبان گویا کرد، زبان زبور است. نخستین قومی که بدین زبان متکلم شدند. بنوجرهم بن فالج بودند. جرهم و فرزندانش دومین قومی بودند که به زبان عربی سخن گفتند، زبان ایشان زبور و کتاب ایشان زبور بود. (از معجم البلدان ذیل عربه)
زبان جرهم بن فالج و فرزندان او. و ایشان دومین قومند که در ’عربه’ با زبانی جدید سخن گفتند. یاقوت گوید: دومین زبانی که خداوند بشر را بدان زبان گویا کرد، زبان زبور است. نخستین قومی که بدین زبان متکلم شدند. بنوجرهم بن فالج بودند. جرهم و فرزندانش دومین قومی بودند که به زبان عربی سخن گفتند، زبان ایشان زبور و کتاب ایشان زبور بود. (از معجم البلدان ذیل عربه)
اگر بیند زبور می نوشت، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کار او را منفعت رسد. اگر بیند زبور میخواند، دلیل که کاری و اختیاری نکو پیش گیرد. جابر مغربی اگر کسی به خواب بیندکتاب زبور همی خواند، دلیل که به حق تعالی بازگردد و به کار خیز رغبت نماید. اگر بیند زبور نه ظاهر می خواند، دلیل که زهد و خیرات و ورع برپا کند. محمد بن سیرین
اگر بیند زبور می نوشت، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کار او را منفعت رسد. اگر بیند زبور میخواند، دلیل که کاری و اختیاری نکو پیش گیرد. جابر مغربی اگر کسی به خواب بیندکتاب زبور همی خواند، دلیل که به حق تعالی بازگردد و به کار خیز رغبت نماید. اگر بیند زبور نه ظاهر می خواند، دلیل که زهد و خیرات و ورع برپا کند. محمد بن سیرین