جدول جو
جدول جو

معنی زبلوق - جستجوی لغت در جدول جو

زبلوق
(زَ)
کلمه فحش و دشنام. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فولرس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زُ)
و آن غلاف تخمهای تره هاست در او می باشد تخم آن تره. ج، زمالیق. (شرح قاموس ص 753). غلافی که تخم گیاه در آن است: تسویط، زملوق از شاخ گندنا برآوردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تسویط، سیاط و منتهی الارب شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
فربه. ج، زهالیق. و حمر زهالیق، خران فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهالق و زهالیق شود
لغت نامه دهخدا
(بَلْ لو)
زمینی که هیچ نرویاند. (منتهی الارب). مفازه، و یا قطعه زمینی که هیچ نباتی نرویاند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
شتافتن.
لغت نامه دهخدا
(زَ)
شتر مادۀ تیزرفتار. رجوع به زلوخ شود، عقبۀ دور و دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زلوج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهلوق
تصویر زهلوق
فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوق
تصویر بلوق
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار