- زبرین
- اعلی، فوقانی
معنی زبرین - جستجوی لغت در جدول جو
- زبرین
- بالایی، قرار گرفته در قسمت بالا
- زبرین ((زَ بَ))
- فوقانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تحتانی
تازی گشته سمور سیبری از جانوران
حلقه ای که بر چهار چوب در نصب کنند زلفین
سرو کوهی
زبرین بالایی
تحتانی، سفلی، پائینی، فرودین
پایینی، قرار گرفته در پایین
زرفین، حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در می کوبند و زنجیر یا چفت را به آن می اندازند، زوفرین، زورفین، زلفین
زبرین، بالایی
سرو، سرو کوهی
متعالی
طلایی
برتر، بالاتر
منسوب به زبر. بالایی علوی زبرین مقابل فرودی فروردین زیرین، محیط فلک سطح محدب فلک (التفهیم مقدمه قس)، خشونت ناهمواری مقابل نرمی
طلائی، به زر آب داده شده
آنچه مانند زر یا به رنگ زر باشد، از جنس زر، طلایی
تکۀ بریده شده از خربزه، هندوانه یا میوۀ دیگر، قاچ، برای مثال چون برید و داد او را یک برین / همچو شکّر خوردش و چون انگبین (مولوی - ۲۴۸)
قرارگرفته در جای بالاتر و برتر، بالایی مثلاً بهشت برین، خلد برین، چرخ برین
وریدی که خون تیره سرو گردن و اندامهای فوقانی (دستها) را بدهلیز راست قلب برمیگرداند وریداجوف فوقانی وریداجوف اعلی بزرگ سیاهرگ فوقانی