جدول جو
جدول جو

معنی زایمان - جستجوی لغت در جدول جو

زایمان
زایش، عمل زاییدن
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
فرهنگ فارسی عمید
زایمان
اسم مصدر از زاییدن است و بمعنی همان، (فرهنگ نظام) (در تداول عامه)، زایش: حمام زایمان
لغت نامه دهخدا
زایمان
عمل زاییدن وضع حمل
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
فرهنگ لغت هوشیار
زایمان
زاییدن
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
فرهنگ فارسی معین
زایمان
وضع حمل
تصویری از زایمان
تصویر زایمان
فرهنگ واژه فارسی سره
زایمان
زایش، وضع حمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زایمان
زایمان زایمان کردن بر آورده شدن آرزو دیدن زنی که زایمان میکند: عزاداری و یا ازدست دادن چیزی گرانبها 1ـ خواب زایمان در خواب، نشانه بدنیا آوردن کودکی سلامت است. 2ـ اگر دختری خواب ببیند زایمان می کند، نشانه آن است که از درستکاری رو بر می گردانید و به رفتاری نادرست رو می آورید. 3ـ اگر زنی شوهردار خواب ببیند کودکی به دنیا می آورد، نشانه آن است که ارثی کلان به او خواهد رسید. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایمان
تصویر ایمان
(پسرانه)
یقین داشتن به درستی اندیشه یا امری، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
یمین ها، راست ها، طرف راست ها، قسم ها، سوگندها، جمع واژۀ یمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چاییدن، سرما خوردن، مبتلا به زکام شدن، ناخوش شدن از سرماخوردگی، چاهیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، عقیده داشتن، مقابل کفر، در فقه تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان
فرهنگ فارسی عمید
دهی از بخش رامهرمز شهرستان اهواز، جنوب راه شوسۀ رامهرمز به هفت گل، سکنه آن 100 تن، آب از رود خانه کوپال، محصول آن: غلات، برنج بزرک، کنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفه بایمان هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)، کنایه از اسراف و تبذیر، بیهوده خرج کردن، به ناجایگاه بخشیدن و یا از کف دادن مال و سرمایه و امثال آن، نیست و نابود کردن، (آنندراج)، فنا کردن، ضایع کردن، به هرزه و بیهوده و عبث صرف کردن، مالی به اسراف یا بتبذیر یا بی ضرورتی صرف کردن:
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی داد خواهند گیتی بباد،
فردوسی،
نه گنجست با من نه نام و نژاد
مگر داد خواهم همی سر بباد،
فردوسی،
رها کرد از بند پای قباد
وزان مهتران داد او را به باد،
فردوسی،
و خزینه و مال جمع کردۀ یعقوب و عمرو همه بباد دادند، (تاریخ سیستان)،
چونکه درین چاه چو نادان بباد
داده تبر در طلب سوزنم،
ناصرخسرو،
به بازی مده عمر باقی بباد
که مانده شود هرکه خیره دود،
ناصرخسرو،
تو بنادانی بچگان را بباد دادی، (کلیله و دمنه)،
تو رفته به باد داده خرمن
من مانده چنین به کام دشمن،
نظامی،
کو آنکه بباددادۀتست
بر خاک ره اوفتادۀ تست،
نظامی،
آخرالامر از برای آن مراد
تا دهد چون خاک ایشان را بباد،
مولوی،
- سر به باد دادن، خود را بیهوده به کشتن دادن:
از آن پس که پیروز گشتیم و شاد
نبایدسرخویش دادن بباد،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 26000 گزی شمال باختر گلندوک و 6000 گزی خاوری راه شوسۀ شمشک به تهران، کوهستانی و سردسیر است، سکنۀ آن 533 تن شیعۀ فارسی و مازندرانی زبان اند، این ده دارای چشمه سار و رود محلی و غلات، ارزن، لبنیات و قلمستان است، شغل اهالی آن زراعت کارگری در معادن شمشک و مکاری می باشد، راه آن مالرو است، و مزرعۀ شنگ زار جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، زایگان و لالان و آب نیک سه دره اند در پشم ’مرکز رودبار’، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 353)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
جمع واژۀ زایر به فارسی:
عطای تو بر زایران شیفته است
سخای تو بر شاعران مفتتن.
فرخی.
مالی بزایران و شاعران بخشید. (تاریخ بیهقی ص 422)
لغت نامه دهخدا
چاییدگی، زکام، سرماخوردگی، نزله، سطاع، لبطه، رجوع به چاییدگی و زکام و سرماخوردگی شود
لغت نامه دهخدا
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زایان
تصویر زایان
در حال زاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
برکت ها، قوت ها، توانائیها اعتماد کردن، زنهار دادن اعتماد کردن، زنهار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
زکام، سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
چایش، چاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
جمع یمین، سوگندها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
گرویدن، باور داشتن، ایمن کردن، امان دادن، اعتقاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چایمان
تصویر چایمان
آنفولانزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
باور، باورداشت، گرایش
فرهنگ واژه فارسی سره
زکام، سرماخوردگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
Creed, Faith
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
вера
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
Glaube
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
віра
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
wiara
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
信仰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
crença, fé
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ایمان
تصویر ایمان
credo, fede
دیکشنری فارسی به ایتالیایی