زایمان زایمان کردن بر آورده شدن آرزو دیدن زنی که زایمان میکند: عزاداری و یا ازدست دادن چیزی گرانبها 1ـ خواب زایمان در خواب، نشانه بدنیا آوردن کودکی سلامت است. 2ـ اگر دختری خواب ببیند زایمان می کند، نشانه آن است که از درستکاری رو بر می گردانید و به رفتاری نادرست رو می آورید. 3ـ اگر زنی شوهردار خواب ببیند کودکی به دنیا می آورد، نشانه آن است که ارثی کلان به او خواهد رسید. لوک اویتنهاو
زایمان زایمان کردن بر آورده شدن آرزو دیدن زنی که زایمان میکند: عزاداری و یا ازدست دادن چیزی گرانبها 1ـ خواب زایمان در خواب، نشانه بدنیا آوردن کودکی سلامت است. 2ـ اگر دختری خواب ببیند زایمان می کند، نشانه آن است که از درستکاری رو بر می گردانید و به رفتاری نادرست رو می آورید. 3ـ اگر زنی شوهردار خواب ببیند کودکی به دنیا می آورد، نشانه آن است که ارثی کلان به او خواهد رسید. لوک اویتنهاو
دهی از بخش رامهرمز شهرستان اهواز، جنوب راه شوسۀ رامهرمز به هفت گل، سکنه آن 100 تن، آب از رود خانه کوپال، محصول آن: غلات، برنج بزرک، کنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفه بایمان هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)، کنایه از اسراف و تبذیر، بیهوده خرج کردن، به ناجایگاه بخشیدن و یا از کف دادن مال و سرمایه و امثال آن، نیست و نابود کردن، (آنندراج)، فنا کردن، ضایع کردن، به هرزه و بیهوده و عبث صرف کردن، مالی به اسراف یا بتبذیر یا بی ضرورتی صرف کردن: نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد همی داد خواهند گیتی بباد، فردوسی، نه گنجست با من نه نام و نژاد مگر داد خواهم همی سر بباد، فردوسی، رها کرد از بند پای قباد وزان مهتران داد او را به باد، فردوسی، و خزینه و مال جمع کردۀ یعقوب و عمرو همه بباد دادند، (تاریخ سیستان)، چونکه درین چاه چو نادان بباد داده تبر در طلب سوزنم، ناصرخسرو، به بازی مده عمر باقی بباد که مانده شود هرکه خیره دود، ناصرخسرو، تو بنادانی بچگان را بباد دادی، (کلیله و دمنه)، تو رفته به باد داده خرمن من مانده چنین به کام دشمن، نظامی، کو آنکه بباددادۀتست بر خاک ره اوفتادۀ تست، نظامی، آخرالامر از برای آن مراد تا دهد چون خاک ایشان را بباد، مولوی، - سر به باد دادن، خود را بیهوده به کشتن دادن: از آن پس که پیروز گشتیم و شاد نبایدسرخویش دادن بباد، فردوسی
دهی از بخش رامهرمز شهرستان اهواز، جنوب راه شوسۀ رامهرمز به هفت گل، سکنه آن 100 تن، آب از رود خانه کوپال، محصول آن: غلات، برنج بزرک، کنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفه بایمان هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)، کنایه از اسراف و تبذیر، بیهوده خرج کردن، به ناجایگاه بخشیدن و یا از کف دادن مال و سرمایه و امثال آن، نیست و نابود کردن، (آنندراج)، فنا کردن، ضایع کردن، به هرزه و بیهوده و عبث صرف کردن، مالی به اسراف یا بتبذیر یا بی ضرورتی صرف کردن: نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد همی داد خواهند گیتی بباد، فردوسی، نه گنجست با من نه نام و نژاد مگر داد خواهم همی سر بباد، فردوسی، رها کرد از بند پای قباد وزان مهتران داد او را به باد، فردوسی، و خزینه و مال جمع کردۀ یعقوب و عمرو همه بباد دادند، (تاریخ سیستان)، چونکه درین چاه چو نادان بباد داده تبر در طلب سوزنم، ناصرخسرو، به بازی مده عمر باقی بباد که مانده شود هرکه خیره دود، ناصرخسرو، تو بنادانی بچگان را بباد دادی، (کلیله و دمنه)، تو رفته به باد داده خرمن من مانده چنین به کام دشمن، نظامی، کو آنکه بباددادۀتست بر خاک ره اوفتادۀ تست، نظامی، آخرالامر از برای آن مراد تا دهد چون خاک ایشان را بباد، مولوی، - سر به باد دادن، خود را بیهوده به کشتن دادن: از آن پس که پیروز گشتیم و شاد نبایدسرخویش دادن بباد، فردوسی
دهی است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 26000 گزی شمال باختر گلندوک و 6000 گزی خاوری راه شوسۀ شمشک به تهران، کوهستانی و سردسیر است، سکنۀ آن 533 تن شیعۀ فارسی و مازندرانی زبان اند، این ده دارای چشمه سار و رود محلی و غلات، ارزن، لبنیات و قلمستان است، شغل اهالی آن زراعت کارگری در معادن شمشک و مکاری می باشد، راه آن مالرو است، و مزرعۀ شنگ زار جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، زایگان و لالان و آب نیک سه دره اند در پشم ’مرکز رودبار’، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 353)
دهی است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجۀ شهرستان تهران واقع در 26000 گزی شمال باختر گلندوک و 6000 گزی خاوری راه شوسۀ شمشک به تهران، کوهستانی و سردسیر است، سکنۀ آن 533 تن شیعۀ فارسی و مازندرانی زبان اند، این ده دارای چشمه سار و رود محلی و غلات، ارزن، لبنیات و قلمستان است، شغل اهالی آن زراعت کارگری در معادن شمشک و مکاری می باشد، راه آن مالرو است، و مزرعۀ شنگ زار جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، زایگان و لالان و آب نیک سه دره اند در پشم ’مرکز رودبار’، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 353)
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را (قوم نایمان را) در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی). و دختری از ایشان بخواست و قبیلۀ نایمان بیشتر ترسا باشند او را دختر الزام کرد تا او نیز بت پرست شد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 48). رجوع به تاریخ جهانگشا ج 2 ص 34، 100، 247 و حبیب السیر ج 3 ص 10، 25، 27 و 409 شود
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود
پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است، وی در 1887 میلادی کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در ’متفرقات آسیائی’ مقاله ای بعنوان ’مختصری در باب طبع معیار جمالی’ نوشت و در 1895 میلادی کتاب لغت شاهنامه تألیف شیخ عبدالقادر بغدادی را چاپ کرد و نیز دستور زبان فارسی را با دستیاری ژوکوفسکی بزبان آلمانی تألیف نمود