باستانی. قدیم. کهنه. و این صورت را بیرونی در التفهیم بیشتر در مورد ایرانیان قدیم فرموده است. (ازمقدمۀ جلال الدین همائی بر التفهیم بیرونی ص قلو) ، ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو، خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور
باستانی. قدیم. کهنه. و این صورت را بیرونی در التفهیم بیشتر در مورد ایرانیان قدیم فرموده است. (ازمقدمۀ جلال الدین همائی بر التفهیم بیرونی ص قلو) ، ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبۀ فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو، خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور
نگاهبانی، نگهبانی، حراست: به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم، فردوسی، بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم، فردوسی، که گفتار او مهربانی بود بجان تو بر پاسبانی بود، فردوسی، پی شیر مردانت باید گرفتن مرو چون سگان از پی پاسبانی، هر زمان گوینددل در مهر دیگر یار بند پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم، سنائی، پاسبانی که بهر مزد بود پاسبان نی که سیم دزد بود، امیرخسرو، ، پاسبانی کردن، رعایت
نگاهبانی، نگهبانی، حراست: به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم، فردوسی، بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم، فردوسی، که گفتار او مهربانی بود بجان تو بر پاسبانی بود، فردوسی، پی شیر مردانت باید گرفتن مرو چون سگان از پی پاسبانی، هر زمان گوینددل در مهر دیگر یار بند پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم، سنائی، پاسبانی که بهر مزد بود پاسبان نی که سیم دزد بود، امیرخسرو، ، پاسبانی کردن، رعایت
زایسبان. زایسفان، الخرس (زاچه). (مهذب الاسماء: الخرس). الخرسه آن طعام که او را (زاجه را) سازند. (مهذب الاسماء: الخرس)، {{صفت}} النفساء، زن زایسپان. (مهذب الاسماء: النفساء)، {{اسم}} القشوه، آنچه آلات زایسپان در آن نهند. (مهذب الاسماء: القشوه). رجوع به زایسپانی و زایسپان شود
زایسبان. زایسفان، الخرس (زاچه). (مهذب الاسماء: الخرس). الخرسه آن طعام که او را (زاجه را) سازند. (مهذب الاسماء: الخرس)، {{صِفَت}} النفساء، زن زایسپان. (مهذب الاسماء: النفساء)، {{اِسم}} القشوه، آنچه آلات زایسپان در آن نهند. (مهذب الاسماء: القشوه). رجوع به زایسپانی و زایسپان شود