جدول جو
جدول جو

معنی زاپا - جستجوی لغت در جدول جو

زاپا
حالت و نوعی از ملک یا مرتع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زانا
تصویر زانا
(پسرانه)
دانشمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاپا
تصویر جاپا
ردپا، اثر، جایی که پا بگذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زایا
تصویر زایا
زاینده، دارای توانایی زاییدن، دارای توانایی خلق و ابداع، آفریننده، افزون شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، رزرو، یدکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
عنوان کودکانه به پدر
فرهنگ فارسی عمید
از شهرهای قدیم زوجیطانیا در آفریقا واقع در 150کیلومتری کارتاژ (قرطاجنه) از طرف جنوب غربی است، نام این شهر بخاطر نبردی که میان رومیها و کارتاژیها روی داد و سردار رومی، سکیپیون (سقیپیون) بر سردار معروف قرطاجی آنیبال پیروز گشت (202 قبل از میلاد) در تاریخ مشهور است، اهالی این شهر پس از آنکه کارتاژ در 146 قبل از میلاد بدست نومیدی (الجزائر کنونی) افتاد در برابر ایشان تسلیم شدند وزاما مرکز اختصاصی حکام گردید، میتلوس در 109 قبل از میلاد خواست حکومت این شهر را بدست گیرد و نتوانست و رومیها در 46 قبل از میلاد یعنی پس از مرگ ’گوبای’ نخستین آن راویران ساختند این شهر امروز زواریم نامیده میشود، (از دایره المعارف بستانی)، مؤلف ملحقات المنجد آرد:موضعی است در شمال آفریقای قدیم و در نزدیکی آن بسال 202 سقیپیون، سردار رومانی لشکر هنیبعل (آنیبال) را فراری ساخت - انتهی، در الموسوعه العربیه آمده: درنومیدی یعنی، الجزایر کنونی واقع است و در 202 قبل از میلاد نبردی در آن بوقوع پیوست ودر آن نبرد رومیها به سرداری ’سییو’ کارتاژیها را که رئیسشان حانی بعل (آنیبال) بود شکست دادند - انتهی، و رجوع به آنیبال شود
لغت نامه دهخدا
خلیجی است در ناحیۀ دلماسیه از نواحی بلژیک این قلعه که مرکز دلماسیه است در روزگار قدیم جادیرا نام داشته و در 475کیلومتری جنوب فیا (ادریاتیک) واقع است، (ازدائره المعارف بستانی)، و رجوع به لاروس بزرگ شود
ناحیۀ وسیعی است بمساحت 577 کیلومتر مربع از شمال محدود است به کرواسیا و از جنوب بناحیۀ سیالاترو ازجنوب غربی به ادریاتیک و از شرق بترکیۀ اروپا، (ازدائره المعارف بستانی)، و رجوع به لاروس بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
بلغت ژند و پاژند زر و طلا و زر سرخ باشد، (آنندراج) (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
پاپ
لغت نامه دهخدا
یکی از بلاد مجارستان بر ساحل تاپلکزا دارای 14600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نام حرف دهم است از حروف یونانی و نمایندۀ ستاره های قدر دهم (در هیئت و نجوم) و صورت آن این است: X
لغت نامه دهخدا
(اُ تِ نُ)
کوهی است که تیرداد شهر جدید دارا یاداریوم را در آن بنا کرد. در ایران باستان آمده: از کارهای او (تیرداد) بنای شهر جدیدی بود که ژوستن گوید دارا نام داشت و در کوه زاپاارته نن واقع بود. محلی راکه تیرداد برای بنای دارا پایتخت خود انتخاب کرد به اعلی درجه با خیال او موافقت میکرد. این شهر را از هر طرف کوههائی که دارای شیب های تند بود در احاطه داشت. خود شهر در جلگه ای واقع بود که حاصل خیزیش را بسیار ستوده اند. رودهای کوچک و جویبارهای زیاد جلگه را آبیاری میکرد. خاک آن بدرجه ای قوت داشت که شخم زدن آن تقریباً لازم نبود جنگلهای وسیع و زیاد هوا را خنک و آب و هوا را معتدل میداشت علاوه بر آن شکارگاههای عالی برای انواع تفریحات و ورزشها آماده بود. بعضی نویسندگان دیگر یونانی نام این شهر را داریوم ضبط کرده اند (مثلاً پلین، تاریخ طبیعی کتاب 6 بند 16). (ایران باستان ج 3 ص 2207). و نیز در همان صفحه چنین آمده: متأسفانه نتوانسته اند محققاً محل دارا را معین کنند. ژوستن گوید در کوه زاپاارته نن واقع است. پلین این محل را آپاورتن نوشته (در نسخه ای زاپاورتن) و شکی نیست که مقصود همان محل بوده، با وجود این محققاً معلوم نیست که نام چه کوهی را چنین ضبط کرده اند ولی از نام آپاورتن ظن قوی این است که این کوه در ابیورد کنونی واقع بوده زیرا ابیورد را باورد هم می گفته اند و باورد همان ’پاارت’ ’یاورت’ زمان قدیم است. پس دارا در گرگان بوده است
لغت نامه دهخدا
زاینده، آنکه زاید
لغت نامه دهخدا
یکی از ناحیه های اقلیم ثالث است که اعراب آن را در سال 500 هجری قمری اشغال کرده اند، آلوسی از ابن خلدون آرد: اعراب اقلیم ثالث را از مغرب تا اقصای یمن و مشرق هند برای سکونت برگزیدند و حجاز، یمن، نجد، تهامه و دیگر مراکزی را که در سدۀ پنجم هجری اشغال کردند مانند صحراها و تپه های برقه، قسطنطنیه، زاغا و مغرب آبادان کردند، (بلوغ الارب آلوسی ص 14 بنقل از تاریخ ابن خلدون)
لغت نامه دهخدا
محفوظ، ذخیره، رزرو
لغت نامه دهخدا
جزیره ای است متعلق به فرانسه در پلی نزی میان توبوائی و توآموتو در مجمع الجزائر سوسیته، مساحت آن 42 کیلومتر مربع و سکنۀ آن 200 تن است
لغت نامه دهخدا
طبقه ای از ایرانیان در میان اکراد، مرحوم رشید یاسمی آرد: در قرن بیستم تحقیق محققان به اینجا رسید که در میان اکراد یک طبقۀ ایرانی دیگر هم هست به اسم گوران زازا که غیر از کرد هستند، (تاریخ کرد رشید یاسمی ص 98)، و آنان را لهجه ای است بنام زازائی، رجوع به مادۀ زیر شود
لغت نامه دهخدا
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و آن نماینده ستاره های قدر دهم است (در نجوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
دخیره، یدکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاپا
تصویر جاپا
جای پا ردپا ایز اثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایا
تصویر زایا
زاینده مولود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاپا
تصویر پاپا
فرانسوی بابا پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایا
تصویر زایا
زاینده، آن که تولید می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاپا
تصویر کاپا
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و چنین نوشته شود، X و در نجوم آن نماینده ستاره های قدر دهم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاپاس
تصویر زاپاس
ذخیره، یدکی
فرهنگ فارسی معین
اضافی، رزرو، یدکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خلاق، زاینده، مولد
متضاد: سترون، عقیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
داماد شوهر خواهر
فرهنگ گویش مازندرانی