جدول جو
جدول جو

معنی زاهد - جستجوی لغت در جدول جو

زاهد
پارسا
تصویری از زاهد
تصویر زاهد
فرهنگ واژه فارسی سره
زاهد
آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند پارسا، پرهیزگار
تصویری از زاهد
تصویر زاهد
فرهنگ لغت هوشیار
زاهد
کسی که دنیا را برای آخرت ترک گوید و به عبادت بپردازد، پارسا، پرهیزکار
تصویری از زاهد
تصویر زاهد
فرهنگ فارسی عمید
زاهد
((هِ))
پارسا، عابد، آن که دنیا و خوشی های آن را برای آخرت ترک می گوید
تصویری از زاهد
تصویر زاهد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاهده
تصویر زاهده
(دخترانه)
عربی مؤنث زاهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاهده
تصویر زاهده
مونث زاهد: پارسا زن، خوشرنگ جانور یا گیاه، سرخ پر رنگ مونث زاهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزاهد
تصویر تزاهد
حقیر شمردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
(پسرانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زاهر
تصویر زاهر
(پسرانه)
عربی درخشان، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهد
تصویر شاهد
(پسرانه)
زیبارو، محبوب، معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهد
تصویر ماهد
(پسرانه)
گستراننده و پهن کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ازهد
تصویر ازهد
زاهدتر، پارساتر، خود دارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاید
تصویر زاید
فزون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاهد
تصویر شاهد
گواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زائد
تصویر زائد
زیاد شوند، اضافه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاید
تصویر زاید
فراوان، بسیار نمو کننده، افزون شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهی
تصویر زاهی
درخشان و پرفروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهو
تصویر زاهو
زنی که تازه زاییده زاج زاچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهل
تصویر زاهل
آسوده خاطر، دور شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهق
تصویر زاهق
هلاک شونده، نیست شونده
فرهنگ لغت هوشیار
روشن صاف درخشان نورانی منور. یا احمر زاهر سرخ پر رنگ، گیاهی که زیبایی درخشان دارد، گیاه خرم
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخی که در کوه تپه یا بیابان برای استراحت چارپایان آماده کنند آغل
فرهنگ لغت هوشیار
تولد یافته متولد شده، پیدا شده، فرزند. یا زاده خاطر آنچه زاده طبیعت باشد مانند: صوت و عمل شخص، نظم و نثر. یا زاده دهان (دهن) سخن (نیک یا بد) یا زاده شش روزه دو جهان و مخلوقات آنها یا زاده مریخ آهن (بمناسبت انتساب آن به مریخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهاد
تصویر زهاد
پارسایان، زاهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
آرزومند، طعام، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهد
تصویر شاهد
مشاهده کننده، حاضر، نگاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهی
تصویر زاهی
نازنده، ناز کننده، فخر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
جهد کننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهق
تصویر زاهق
رونده، درگذرنده، نیست شونده، باطل، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهر
تصویر زاهر
تابان، درخشان، کنایه از دارای امتیاز و تشخیص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهل
تصویر زاهل
ثابت، تغییر ناپذیر، پابرجا، استوار، پایدار، همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زائد
تصویر زائد
ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهد
تصویر شاهد
مفرد شهود، در علم حقوق کسی که در دادگاه دربارۀ موضوع مورد بحث شهادت می دهد، کسی که امری یا واقعه ای را به چشم خود دیده باشد و گواهی بدهد، گواه،
در علوم ادبی جمله یا عبارتی از نثر یا نظم که برای اثبات معنی لغت یا موضوعی بیاورند، کنایه از معشوق، محبوب، مرد یا زن خوب رو،
بازماندگان شهید مثلاً فرزند شاهد، دانشگاه شاهد، آنچه با آن بتوان وجود چیز دیگر را اثبات کرد
شاهد حال: گواه حاضر
شاهد عادل: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد
شاهد معتمد: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد، شاهد عادل
شاهد روز: کنایه از خورشید، شاهد رخ زرد، شاهد فلک
شاهد جان: کنایه از معشوق، محبوب، مقصود جان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهاد
تصویر زهاد
زاهدها، کسانی که دنیا را برای آخرت ترک گویند و به عبادت بپردازند، پارساها، پرهیزکارها، جمع واژۀ زاهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهد
تصویر ناهد
نارپستان: دختر، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار