مرد زانی، (اقرب الموارد)، مرد زناکننده، زناکار، غتفره، (ناظم الاطباء)، مردی که با زنی بدون نکاح جماع کند که نام آن زنا است، (فرهنگ نظام)، و رجوع به زان و زناه و زناشود، مجازاً روزگار، دهر: فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش، ناصرخسرو، ورجوع به زانیه و زانیات شود
مرد زانی، (اقرب الموارد)، مرد زناکننده، زناکار، غتفره، (ناظم الاطباء)، مردی که با زنی بدون نکاح جماع کند که نام آن زنا است، (فرهنگ نظام)، و رجوع به زان و زناه و زناشود، مجازاً روزگار، دهر: فرزند بسی دارد این دهر جفاجوی هر یک بد و بیحاصل چون مادر زانیش، ناصرخسرو، ورجوع به زانیه و زانیات شود
منسوب به ذویزن. ازنی. یزنی. یزانی. - رمح ٌ ازانی، نیزۀ یزنی. (منتهی الارب). یعنی نیزۀ از یزن که وادیی است یا قبیله ای از حمیر. - سیف ازانی، سیف یزنی
منسوب به ذویزن. اَزنی. یَزَنی. یَزانی. - رُمح ٌ ازانی، نیزۀ یزنی. (منتهی الارب). یعنی نیزۀ از یزن که وادیی است یا قبیله ای از حِمْیَر. - سیف ازانی، سیف یزنی
منسوب به خزان و پائیز. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف) : آب انگور خزانی را خوردن گاه است. منوچهری. منزل فانی است قرارش مبین باد خزانی است بهارش مبین. نظامی. کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانی نیست. سعدی
منسوب به خزان و پائیز. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف) : آب انگور خزانی را خوردن گاه است. منوچهری. منزل فانی است قرارش مبین باد خزانی است بهارش مبین. نظامی. کدام باد بهاری وزید در آفاق که باز در عقبش نکبت خزانی نیست. سعدی
نسبت است به بزان که قریه ای است از قرای اصفهان. ابوالفرج عبدالوهاب بن محمد بن عبدالله اصفهانی منسوب بدانجاست، و ابوبکر خطیب حافظ از او روایت کند. (از لباب الانساب)
نسبت است به بزان که قریه ای است از قرای اصفهان. ابوالفرج عبدالوهاب بن محمد بن عبدالله اصفهانی منسوب بدانجاست، و ابوبکر خطیب حافظ از او روایت کند. (از لباب الانساب)
مؤنث زانی. زن زنا و فجور کننده. (اقرب الموارد). زناکار و جاف و روسپی. (ناظم الاطباء). زن زنادهنده. (فرهنگ نظام) : الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده. (قرآن 2/24) ، مرد زانی و ’تا’ برای مبالغه است. (اقرب الموارد)
مؤنث زانی. زن زنا و فجور کننده. (اقرب الموارد). زناکار و جاف و روسپی. (ناظم الاطباء). زن زنادهنده. (فرهنگ نظام) : الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده. (قرآن 2/24) ، مرد زانی و ’تا’ برای مبالغه است. (اقرب الموارد)
جسمی است معدنی و آن عبارت است از ترکیب گوگرد و ارسنیک که در اصطلاح شیمی آنرا سولفور ارسنیک گویند و بر دو نوع است. یا زرنیخ زرد: عبارت است از ترکیب سه ظرفیتی ارسینک با گوگرد رنگ آن زرد است و در نقاشی برای تهیه رنگ زرد و سبز (مخلوط با آبی پروس) بکار میرود و همچنین در تهیه واجبی (نوره) از آن استفاده میکنند. یا زرنیخ قرمز عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسینک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد
جسمی است معدنی و آن عبارت است از ترکیب گوگرد و ارسنیک که در اصطلاح شیمی آنرا سولفور ارسنیک گویند و بر دو نوع است. یا زرنیخ زرد: عبارت است از ترکیب سه ظرفیتی ارسینک با گوگرد رنگ آن زرد است و در نقاشی برای تهیه رنگ زرد و سبز (مخلوط با آبی پروس) بکار میرود و همچنین در تهیه واجبی (نوره) از آن استفاده میکنند. یا زرنیخ قرمز عبارت است از ترکیب دو ظرفیتی ارسینک و گوگرد رنگ آن قرمز است و در نقاشی مصرف دارد
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)