جدول جو
جدول جو

معنی زانطه - جستجوی لغت در جدول جو

زانطه
(طِ)
شهری است در یوگسلاوی و لشکر عثمانی بسال 1697 در کنار همین شهر از اطریش شکست خورد و پس از این شکست بود که نفوذ دولت عثمانی در بالکان رو به انحطاط نهاد. (از ملحقات منجد اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زانه
تصویر زانه
جیرجیرک، زنجره، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، چزد، جزد، زلّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زانیه
تصویر زانیه
زنی که به حرام با مردی هم بستر شود، زناکار
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
مؤنث زانی. زن زنا و فجور کننده. (اقرب الموارد). زناکار و جاف و روسپی. (ناظم الاطباء). زن زنادهنده. (فرهنگ نظام) : الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده. (قرآن 2/24) ، مرد زانی و ’تا’ برای مبالغه است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گَهَْ)
مرکّب از ز (مخفف از) + آن + گه (مخفف گاه) مخفف زانگاه است. (آنندراج) .از آن وقت و پس از آن و از آن گاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ طَ)
یا زناته. ناحیتی به سرقسطه از جزیره اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(نِ طَ)
تأنیث قانط. زن نومید. رجوع به قانط شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
جانوری است سیاه رنگ و پردار که بیشتر در حمامها متکون شود، و بانگ طولانی کند و بعضی گویند زانه خنفسا است که سرگین گردانک باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). جانوری سیاه رنگ و از طایفۀ ذوالجناحین که بیشتر در حمامها بود و بانگ طولانی کند. (ناظم الاطباء). جانوری است سیاه که در حمام و جاهای نمناک باشد و بانگ دراز کند و در تحفه گوید میان غلبه زار و در هواهای گرم بر برگها نشیند و بانگ تیز کند و چزد نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). و رجوع به چزد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ناگوار. (منتهی الارب) ، تخمه. (اقرب الموارد) (ترجمه قاموس) (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام کنیزکی بوده است. مؤلف عقد الفرید آرد: ابونواس با جمعی از یاران خود در باغی گرد آمده و بزمی آراسته بودند، طفیلیی خود را بجمع ایشان افزود. ابونواس از وی پرسید: نامت چیست ؟ گفت ابی الخیر. کنیزکی که از آنجا میگذشت بدو سلام گفت، ابونواس نام وی رانیز پرسید، گفت نامم زانه است. ابونواس گفت: یاء رااز ابوالخیر بدزدید و به زانه بدهید تا کنیزک زانیه و ابوالخیر ابوالخر شود. (عقد الفرید ج 7 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(زُ طَ)
تسمه. تازیانۀ مجازات. شلاق. ج، زنط. (از دزی ج 1 ص 607)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زانیه
تصویر زانیه
زنی که به حرام با مردی همبستر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زانبه
تصویر زانبه
کند راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زانیه
تصویر زانیه
((یِ))
مؤنث زانی. زنی که به طریق حرام با مردی آمیزش کند
فرهنگ فارسی معین
روسپی، زناکار، فاسقه، معروفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد