- زاغر
- چینه دادن ژاغر
معنی زاغر - جستجوی لغت در جدول جو
- زاغر ((غَ))
- چینه دان، ژاغر و جاغر هم گویند
- زاغر
- چینه دان مرغ، کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد، گژار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزار
خدمت کار
ضعیف
ستونی که سقف خانه بدان قرار گیرد پیلپا پیلپایه پالار عماد عمود. مرضی که موجب خیز و تورم پاها شود. این ناخوشی اغلب در قسمت های جنوبی ایران و عربستان دیده میشود و باحتمال قوی مربوط باختلالات جریان لنف و یا گردش خون و بالاخره ممکن است دارای یک علت عفونی و مرضی باشد، پاغره دا الفیل پیلیا
زن زیارت کننده
زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین
روشن صاف درخشان نورانی منور. یا احمر زاهر سرخ پر رنگ، گیاهی که زیبایی درخشان دارد، گیاه خرم
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
سوراخ و گودال در کوه یا تپه یا بیابان که برای گوسفند و گاو درست می کنند
لکلک
زاغ خرد
سوراخی که در کوه تپه یا بیابان برای استراحت چارپایان آماده کنند آغل
سوراخی که در کوه تپه یا بیابان برای استراحت چارپایان آماده کنند آغل
پرنده ایست از راسته سبکبالان جزو دسته دراز منقاران از خانواده کلاغها جثه اش از کلاغ کوچکتر و تقریبا به اندازه کبوتر است ولی پاهایش درازتر و قویتر از کبوتر و قرمز رنگ است و نوکش نیز طویلتر و قویتر از کبوتر و سرخ رنگ است زاغج زاغچ زاغچه
پرنده ایست از راسته سبکبالان جزو دسته دراز منقاران از خانواده کلاغها جثه اش از کلاغ کوچکتر و تقریبا به اندازه کبوتر است ولی پاهایش درازتر و قویتر از کبوتر و قرمز رنگ است و نوکش نیز طویلتر و قویتر از کبوتر و سرخ رنگ است زاغج زاغچ زاغچه
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
شریف و بلند مرتبه، پر و لبریز
منع کننده، باز دارنده از کاری
آن باشد که کسی دهان خود را پر باد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که باد از دهان وی با صدا بجهد
سختی و محنت
چینه دان مرغ
پیاله، جام شرابخواری
فرومایه و ذلیل
تهی
مرد راضی، به ستم و خواری
منع کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، حابس، معوّق، مناع، رادع
پر و لبریز مثلاً بحر زاخر
ستونی که زیر سقف خانه قرار دهند
انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت