کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
کاردان بودن، دانندگی و بینایی در کار، برای مِثال بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تایید آسمانی نیست (سعدی - ۸۴)، دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله، فوق دیپلم
منسوب به ارغیان و رجوع به ابوالفتح سهل بن احمد بن علی ارغیانی و انساب سمعانی و معجم البلدان و ابن خلکان و روضات الجنات ص 325 شود، نرمی کردن با کسی. (منتهی الأرب) (تاج المصادر بیهقی). نرمی و مهاونه: در باب ارفاق و مجانبت از ارهاق او وصیت رفته بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 345) ، نفع کردن. (تاج المصادر بیهقی)
منسوب به ارغیان و رجوع به ابوالفتح سهل بن احمد بن علی ارغیانی و انساب سمعانی و معجم البلدان و ابن خلکان و روضات الجنات ص 325 شود، نرمی کردن با کسی. (منتهی الأرب) (تاج المصادر بیهقی). نرمی و مهاوَنه: در باب ارفاق و مجانبت از ارهاق او وصیت رفته بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 345) ، نفع کردن. (تاج المصادر بیهقی)
اذن دخول. (ناظم الاطباء). تشرف بحضور: پس از باریابی بمحل خدمت خود بازگشت. شرف حضور. (دمزن). رجوع به بار یافتن. باریاب شدن. باریاب گشتن. باریابی حاصل کردن شود، دقت. دقه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). دقیق. به چیزی توجه تام کردن و در کاری دقیق شدن: در هر کاری باید شخص باریک بشود. این معنی مجاز است. (از فرهنگ نظام) : بفکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی شکافان خورده بین دارم. صائب. ، مخفی و دزدانه دور رفتن: تا شما وارد شدید فلان باریک شده رفت. (فرهنگ نظام). پنهان از جای بدر زدن. (ارمغان آصفی). پنهان جمع نمودن خود را به آهستگی تمام که صدای پا بلند نشود در گریختن از جای بدر زدن. وحید در تعریف مفتول کش گوید: حدید آفت دور و نزدیک شد چون آن شوخ را دیده باریک شدن. وحید قزوینی (از ارمغان آصفی) (آنندراج). و رجوع به باریک گردیدن شود، باریک شدن گردن، کنایه از ملایمت و همواری بهم رساندن. (آنندراج) : در زمان خط مدار چشم او بر مردمی است گردن عامل شود باریک در پای حساب. صائب (از ارمغان آصفی)
اذن دخول. (ناظم الاطباء). تشرف بحضور: پس از باریابی بمحل خدمت خود بازگشت. شرف حضور. (دِمزن). رجوع به بار یافتن. باریاب شدن. باریاب گشتن. باریابی حاصل کردن شود، دقت. دقه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). دقیق. به چیزی توجه تام کردن و در کاری دقیق شدن: در هر کاری باید شخص باریک بشود. این معنی مجاز است. (از فرهنگ نظام) : بفکر معنی نازک چو مو شدم باریک چه غم ز موی شکافان خورده بین دارم. صائب. ، مخفی و دزدانه دور رفتن: تا شما وارد شدید فلان باریک شده رفت. (فرهنگ نظام). پنهان از جای بدر زدن. (ارمغان آصفی). پنهان جمع نمودن خود را به آهستگی تمام که صدای پا بلند نشود در گریختن از جای بدر زدن. وحید در تعریف مفتول کش گوید: حدید آفت دور و نزدیک شد چون آن شوخ را دیده باریک شدن. وحید قزوینی (از ارمغان آصفی) (آنندراج). و رجوع به باریک گردیدن شود، باریک شدن گردن، کنایه از ملایمت و همواری بهم رساندن. (آنندراج) : در زمان خط مدار چشم او بر مردمی است گردن عامل شود باریک در پای حساب. صائب (از ارمغان آصفی)
منسوب به تازیان، تازی، اسب تازی: روز جستن تازیانی چون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند، رودکی، رسیدند بر تازیانی نوند بجایی که یزدان پرستان بدند، فردوسی، ، عرب وار
منسوب به تازیان، تازی، اسب تازی: روز جستن تازیانی چون نوند روز دن چون شصت ساله سودمند، رودکی، رسیدند بر تازیانی نوند بجایی که یزدان پرستان بدند، فردوسی، ، عرب وار
احمد بن محمد خاربانی، از اهل خاربان است، احمد بن محمدالخاربانی از محمد بن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده، (معجم البلدان ج 3 ص 386)
احمد بن محمد خاربانی، از اهل خاربان است، احمد بن محمدالخاربانی از محمد بن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده، (معجم البلدان ج 3 ص 386)
چهاریاری. منسوب به چهاریار. قائل به خلافت خلفای اربعه بترتیب. سنی. از اهل سنت و جماعت. از عامه. یک تن از اهل سنت و جماعت. از اهل تسنن. عمری. چار خلیفه ای
چهاریاری. منسوب به چهاریار. قائل به خلافت خلفای اربعه بترتیب. سنی. از اهل سنت و جماعت. از عامه. یک تن از اهل سنت و جماعت. از اهل تسنن. عمری. چار خلیفه ای
محمد بن اسماعیل بن ابی بکر عبدالجبار بن احمد بن محمد ناقدی ساسیانی جراحی، از مردم محلۀ ساسیان مرو و از محدثان نیمۀ اول قرن ششم بود، تولد وی بسال 460 هجری قمری و وفاتش به سال 541 یا542 بوده است، (انساب سمعانی)
محمد بن اسماعیل بن ابی بکر عبدالجبار بن احمد بن محمد ناقدی ساسیانی جراحی، از مردم محلۀ ساسیان مرو و از محدثان نیمۀ اول قرن ششم بود، تولد وی بسال 460 هجری قمری و وفاتش به سال 541 یا542 بوده است، (انساب سمعانی)
حسین بن حسن باسیانی از محدثان و منسوب به باسیان بوده است. (تاج العروس). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
حسین بن حسن باسیانی از محدثان و منسوب به باسیان بوده است. (تاج العروس). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه در 13 هزارگزی جنوب کوزران و 3 هزارگزی کاکیها و در دامنه واقع است، ناحیه ای است سردسیر و 80 تن سکنه دارد، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و دیم کاری و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه در 13 هزارگزی جنوب کوزران و 3 هزارگزی کاکیها و در دامنه واقع است، ناحیه ای است سردسیر و 80 تن سکنه دارد، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و دیم کاری و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)